جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کنیه‏های ابوالفضل

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ابوالفضل علیه‏السلام به کنیه‏ها و لقبهائی اشتهار یافت که به برخی از آنها از قبل موصوف بود و به بعضی دیگر در روز عاشورا متصف گشت. از جمله

کنیه‏های او ابوقربه (1) می‏باشد (قربه به معنای مشک آب است(. زیرا در شهادتگاه کربلا چند مرتبه، در حالی که خصم بدسگال آب را بر روی آل مصطفی صلی الله علیه و آله بسته بود و به شدت در اطراف آن پاس می‏دادند تا مبادا قطره‏ای به حلقوم خشکیده‏ی آن عزیزان خدا برسد، حضرت ابوالفضل بدون توجه به انبوه لشکر و بی‏هیچ هراسی از نیزه و شمشیر آنان، با صلابت حیدری بر آنان حمله برد و با فرار روبه صفتانه‏ی آنان، مشک را از آب شریعه پر ساخت و حرم حسینی و اصحاب سیدالشهداء علیه‏السلام را سقایت نمود.

اما مورخان و نسب شناسان از اینکه عباس سلام الله علیه مکنی به ابوالقاسم باشد، سخنی به میان نیاورده‏اند. زیرا هیچکدام از آنان ذکر نکرده‏اند که ایشان فرزندی موسوم به قاسم داشته است. تنها جابر انصاری، چون در اولین اربعین سیدالشهداء علیه‏السلام به زیارت حضرتش مشرف شد، در ضمن خطاب خود به آن شهیدان به خون خفته گفت: السلام علیک یا أباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی. و از آنجا که این صحابی عظیم‏الشأن تربیت یافته‏ی خاندان نبوت و امامت است، حتما سببی داشته که این سردار کربلا را به این کنیه خوانده است.

لیکن کنیه‏ی مشهور آن حضرت، ابوالفضل می‏باشد. زیرا که از یک جهت فرزندی به نام فضل داشته (2)، و از طرف دیگر به حق سزاوار این کنیه است، چرا که فضائل حضرتش چون خورشید درخشان برای همگان در تلألؤ و نورافشانی است. آری، اگر شرف و فضیلت را منبعی نامتناهی انگاریم، سرچشمه‏ی جوشان آن ابوالفضل است، و اگر فضل و سیادت را بنیانی رفیع تصور سازیم، عباس سلام الله علیه از پایه‏های عمده‏ی آن می‏باشد:

ای امیری که علمدار شه کرب و بلائی‏

اسد بیشه‏ی صولت، پسر شیر خدائی‏

به نسب پور دلیر علی آن شاه عدوکش‏

به لقب ماه بنی‏هاشم و شمع شهدائی‏

یک جهان صولت و پنهان شده در بیشه‏ی تمکین‏

یک فلک قدرت و تسلیم به تقدیر قضائی‏

من چه خوانم به مدیح تو که خود اصل مدیحی‏

من چه گویم به ثنای تو که خود عین ثنائی‏

بی‏حسین آب ننوشیدی و بیرون شدی از شط

تو یم فضل و محیط ادب و بحر حیائی‏


1) سرائر ابن‏ادریس، مقاتل الطالبیین، أنوار نعمانیه، تاریخ الخمیس، ج 2، ص 317.

2) سر السلسلة العلویة، عمدة الطالب، مقاتل الطالبیین.