جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کنار علقمه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

از محمد علامه، مداح مشهور تهرانی.

در کنار علقمه سروی ز پا افتاده است‏

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است‏

در زمین پر بلای نینوا با شور و آه‏

ناله‏ی جانسوز أدرک یا أخا افتاده است‏

شه سوار اسب شد با سر به میدان روی کرد

تا ببیند جسم عباسش کجا افتاده است‏

ناگهان از صدر زین افکند خود را بر زمین‏

دید بسم الله! ز قرآن جدا افتاده است‏

پاره‏ی قرآن ببوسید و پی اصلش دوید

مصحف ناطق کجا یا رب ز پا افتاده است؟!

تا کنار نهر علقم، بوی عباسش کشید

دید اندر خاک و خون قد رسا افتاده است‏

کرده در دریای خون ماه بنی‏هاشم افول‏

تشنه لب، سقا ز جور اشقیا افتاده است!

دست خود را بر کمر بگرفت و آهی برکشید

گفت پشت من ز هجرانت دو تا افتاده است‏

خیز و برپا کن لوا، آبی ببر در خیمه‏ها

از عطش بنگر چه شوری خیمه‏ها افتاده است‏

هر چه شه نالید، عباسش ز لب لب برنداشت‏

دید مرغ روح او سوی سما افتاده است‏

شه به سوی خیمه با پای پیاده رهسپار

در حرم شد؛ دید افغان و نوا افتاده است‏

گفت پس جسم برادر را برم اندر حرم‏

دید هر عضوی ز اعضایش جدا افتاده است‏

جمله می‏گفتند: سقا – ای پدر جان – دیر کرد

بر سر سقای ما بابا چه‏ها افتاده است؟

حال زینب را بگو (علامه) از شه چون شنید

دست عباس علمدارش جدا افتاده است‏