زمان مطالعه: < 1 دقیقه
مرحوم مغفوره شیخ منصرف (رحمه الله) که از مهاجرین دوره منحوس کمونیستی زمان لنین لعین بوده و در آبادی بزرگ مشهور به شرط از محال ماکو اقامت کرده بود نقل میکرد: در بحران کمونیستی، یکی از رفقا را دیدم که سخت ناراحت بود. از او پرسیدم: چه حالی رخ داده؟
گفت: من کافر خواهم شد. زیرا فلان شخص کمونیست دیشب در قهوهخانه به ساحت مقدس حضرت عباس (علیهالسلام) جسارت کرد و ما هم قدرت دفاع نداشتیم. من هم (شیخ مذکور) دست به ریش خود برده و گفتم: چهل روز صبر کن اگر مبتلا نگردید من هم روحانیت خودم را ترک خواهم کرد و با حالت ناراحتی و عصبانی از هم جدا شدیم. سپس آن ظالم را دیدم که سر و صورتش چنان پوشیده که غیر از چشمش دیده نمیشد و قادر به سخن گفتن نبود. ما به همان حالت گذشته و به ایران پناهنده شدیم. (و سیعلمو الذین ظلموا أی منقلب
ینقلبون) (1).
1) سوره شعراء 227.