خطیب توانا، جناب حجةالاسلام والمسلمین آقای سید جاسم طویریجی نقل کردند:
عشیرهای در عراق وجود دارد که به نام «آل یسار» معروف است. یک روز دختری از آنها در کنار رودخانه چند گاو را میچرانده است. هوا گرم و در حدود ظهر بوده است. چون مسیر خلوت بوده و کسی از آنجا رد نمیشده است، دختر عبایهاش (چادر عربی) را کناری میگذارد و با پیراهن و غیره داخل آب میرود. ولی یکدفعه متوجه میشود که جوانی از آنجا عبور میکند. دختر خودش را پشت درختی پنهان میکند تا جوان رد شود و سپس به آب تنی میپردازد. زمانی که از آب بیرون میآید، میبیند عبایهاش نیست، به منزل رفته و ماجرا را برای پدر و مادرش تعریف میکند و میگوید: احتمال دارد عبایه را آن جوان برداشته باشد، چون به غیر از او کسی از آن حوالی عبور نکرد. ممکن است از روی دشمنی عبایه را برداشته باشد.
پدر و مادر دختر به سراغ جوان رفته، قضیه را به او ابلاغ کردند و مادر دختر هم نذر کرد که اگر پاکی ساحت دخترش ثابت شد، گاوی را قربانی کند و در راه حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام احسان نماید.
جوان در حرم حضرت عباس علیهالسلام قسم خورد که من خبر ندارم. به مجرد قسم از
دو چشم نابینا شد و مردم هم ریختند و او را کتک زیادی زدند.
جوان گفته بود: «من از عبایه خبری ندارم» و ظاهرا حق با او بود. بنابراین، پیدا است که حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام در این جریان کاری دارد. باری، مادر دختر ادای نذر کرد و گاو را سر برید و عبایه از شکم گاو نر بیرون آمد. سپس بلافاصله و بدون معطلی چشمهای آن جوان نیز بینایی خود را بازیافت و بدین گونه، کرامتی بارز از قمر بنیهاشم علیهالسلام ظاهر گردید. (1).
1) این داستان به وسیلهی حجةالاسلام والمسلمین آقای سید حسین تبریزی فرزند فقیه بزرگوار مرحوم آیةالله سید هادی تبریزی «قدس سره» به دفتر انتشارات مکتب الحسین علیهالسلام رسیده است.