جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پیکر امیرالمؤمنین علی مظلومانه تشییع شد

زمان مطالعه: 4 دقیقه

علی علیه‏السلام در حیاتش، با شب سر و کار داشت؛ در مرگش نیز چنین بود: شب هنگام ضربت خورد، شب از دنیا رفت، و شب به خاک سپرده شد. آیا شب از روز بهتر است؟!

مشیعین جنازه‏ی علی علیه‏السلام، فرزندانش بودند و یکی دو تن از یارانش، و جنازه در نقطه‏ای مجهول به خاک سپرده شد. در این هنگام دوست با وفای علی علیه‏السلام، صعصعه، جلو آمد و دستی بر قلب خود نهاد و با دستی دیگر کفی از خاک قبر برداشت و بر سر ریخت و بگفت: پدر و مادرم فدایت یا امیرالمؤمنین علیه‏السلام، خوشا به حالت یا ابوالحسن، پاک آمدی و پاک زیستی و پاک رفتی!

استقامتی بی‏نظیر داشتی، در جهان توانا بودی، آنچه خواستی انجام دادی، در سودای با خدا سود بردی و به دیدار حق نایل گشتی، خدایت با خوشرویی از تو استقبال کرد و ترا در پناه خود جای داد، فرشتگانش گرداگرد تو در حرکت آمدند.

ای ابوالحسن، تو به مقامی رسیدی که برادرت، مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، رسیده بود، هم اکنون در کنار او قرار گرفتی، و از جام سرشار و لبریز حق سیراب شدی، از خدا می‏خواهم که بر ما منت گذارد، تا پیرو تو باشیم و راه ترا بپوییم، با دوستانت دوست باشیم و با دشمنانت دشمن، و از خدا می‏خواهم که ما را در زمره‏ی دوستانت محشور گرداند.

یا امیرالمؤمنین علیه‏السلام، تو به مقامی رسیدی که کسی بدان مقام نرسید، و ایمانی داشتی که دیگران چنین ایمانی نداشتند، تو در راه خدا در پیشگاه برادرت، مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم، جهاد کردی و در راه اقامه‏ی دین بزرگ و کوششت را انجام دادی، سنتهای اللهی را تو اقامه کردی، آشوبها و فتنه‏ها و فسادها را ریشه کن ساختی، تا اسلام بپا ساخت و ایمان رونق گرفت، درود بر تو و بهترین سلام من بر تو باد!

یا امیرالمؤمنین، تو امت را پشتیبان بودی و چراغ راهنمای راه حق بودی، فضایل و مناقبی که در تو جمع گردیده بود در کس دیگر دیده نشد، تو نخستین کسی بودی که دعوت پیامبر را لبیک گفتی و در راه اسلام گام برداشتی و از جان خود گذشتی، تو نخستین کسی بودی که به یاری پیغمبر اسلام شتافتی، و تو کسی بودی که با جانت از جان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کردی، تو تنها کسی بودی که در خطرناکترین جنگها جانبازی کردی، خدا به وسیله‏ی تو با شمشیرت «ذوالفقار» گردنکشان را سرکوب کرد، و به وسیله‏ی تو، دژ مشرکان و قلعه‏های کفر و برج و باروی دشمنان حق، ویران گردید.

یا امیرالمؤمنین علیه‏السلام، خوشا به حال تو! تو نزدیکترین کس بر رسول خدا بودی

و دانشمندترین یار حضرتش بودی، خدا مقام بلند و منزلتی ارجمند به تو عنایت کرد و تو برترین مسلمانها بودی، یقینت از همه‏ی یقینها برتر، ایمانت از همه‏ی ایمانها بالاتر، دلیریت از همه‏ی دلیریها بیشتر، جانبازیت در راه خدا از همه جلوتر و رسیدنت به خیر و سعادت، از همه افزونتر بود، خدا پس از تو ما را از پاداش دوستی تو محروم نگرداند و بعد از تو ذلتی نصیبمان نشود!

به خدا سوگند، حیات تو کلید هر خیر و قفل هر شری بود و مرگ تو کلید شر و سد دربهای رحمت می‏باشد، اگر مردم ترا اطاعت می‏کردند نعمتها از بالا و پایین، بدانها روی می‏آورد، ولی چنین نکردند!

سپس صعصعه، ناله‏ای جگر خراش از دل برآورد و گریستن آغاز کرد و همگان گریستند و سپس به فرزندان علی علیه‏السلام روی کرده و تسلیت گفت…

علی علیه‏السلام در روزهای آخر عمر، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید و از مردم شکایت کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: در حق این مردم نفرین کن! علی علیه‏السلام گفت: بار خدایا، مرا از این مردم بگیر و بدتر از من را بدانها بده…

گمان ندارم در تاریخ بشر، بدتر از این نفرین در حق کسی شده باشد! البته بشری که شایستگی نعمتی را نداشته باشد از او گرفته خواهد شد، زیرا نعمتی که رسیده است انسان بایستی در محافظت و نگهداریش بکوشد وگرنه روزگار گلچین است، و علی علیه‏السلام گل سعادت بشر را چید و برد، آن هم با دست خود بشر، وای به حال بشری که خودش با دست خود، خوشبختی و سعادتش را نابود سازد!

در شهادت علی علیه‏السلام از نظر قضایی و حقوق جنایی، چند نکته جلب توجه می‏کند:

1. قصد جنایت، حکم جنایت را ندارد.

علی علیه‏السلام از قصد ابن‏ملجم آگاه بود و کسان دیگر نیز آگاه بودند و او را می‏شناختند، ولی حضرتش قبل از ارتکاب جنایت او را جانی نشمرد، زندانی نساخت، نفی بلد نکرد، مأموری برای او قرار نداد و او را آزاد گمارد.

2. از نظر قصاص، حکم اعدام برای ابن‏ملجم صادر نکرد.

فرمود: اگر من مردم، شما تنها یک ضربت به او بزنید، خواه زنده بماند، خواه

بمیرد، چون او یک ضربت به من زده است، نفرمود: چون مرا کشته است او را بکشید!

3. اشعث بن قیس، که در توطئه شریک بود، پس از شهادت علی علیه‏السلام مورد تعرض قرار نگرفت.

اشعث در شب نوزدهم رمضان همراه ابن‏ملجم در مسجد بود. سحرگاه، ابن‏ملجم را بیدار کرد و گفت برخیز، وقت کار است!

حجر بن عدی که در مسجد مشغول عبادت بود، از سخن اشعث به قصد او پی برد، و بدو گفت: گمان کردی می‏توانی چنین کاری بکنی؟!

سپس بزودی از مسجد بیرون شد که علی علیه‏السلام را از ساعت توطئه آگاه کند، وقتی به در خانه رسید دید حضرت از خانه بیرون آمده و از راه دیگر به مسجد رفته است. وقتی که به مسجد برگشت، کار از کار گذشته بود!

4. پس از شهادت علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام ابن‏ملجم را، برای قصاص به حضور امام حسن مجتبی علیه‏السلام آوردند. قاتل از آن حضرت تقاضا کرد مرا بفرستید برای کشتن معاویه، دشمن شماره یک شما، اگر او را کشتم و کشته شدم مقصود حاصل است و اگر زنده ماندم برمی‏گردم، شما آن وقت قصاص کنید…

امام حسن مجتبی علیه‏السلام نپذیرفت، و تقاضای او را رد کرد، و از تروریست پروری ابا کرد…. (1).

علی، سر خدا

بر معرفت علی کسی را ره نیست‏

هر کور دلی، محرم این درگه نیست‏

سر بسته بگویمت علی سر خداست‏

از سر خدا، بجز خدا، آگه نیست‏


1) اقتباس از: راه علی علیه‏السلام، آیةالله سید رضا صدر (متوفی 26 ج 1 سال 1415 ق(.