صبیه اینجانب (همسر حجه الاسلام والمسلمین سید جواد هاشمینژاد) نقل میکند:
در محرم سال 1370 شمسی – ساکن خیابان چهار مردان قم – نزدیک مسجد الوندیه بودیم. همسرم در مسافرت تبلیغی به سر میبرد. یکی از دخترانم به نام بنت الهدی سخت بیمار شد. مقدار پولی که در خانه بود همهاش صرف هزینه دکتر و نسخه و… شد و برای تهیه دارو پولی نداشتیم. به داروخانه رفتم و گفتم: این نسخهها را بپیچید تا من بروم و پول قرض کنم و بیاورم. برای تهیه پول به خانه پدرم (حجةالاسلام حاج فاظلی مدرس) رفتم. وقتی به داروخانه باز گشتم و همینکه پول داروها را تقدیم کردم، گفتند: «خانم پول نسخه شما را شخصی به نام آقا سید عباس، حساب نموده است» شگفتزده شدم. زیرا کسی را به نام سید عباس نمیشناختم و از طرفی کسی در جریان بیپولی ما نبود، یکی از برادرانم به نام سید عباس، حضور نداشت و از طرفی اگر میبود، بسیار کم سن و سال بود و توان چنین کاری را نداشت. و این حادثه را ما یک کرامت و عنایت حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) تلقی نمودیم.