جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پسر بچه چشمش باز شد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

برادر سید جعفر از سید یوسف سید کریم غریضی موسوی کرامتی را چنین نقل نمود:

سال 1977 میلادی بود، روزی در حرم حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام بودم. مشاهده نمودم زایری از لبنان به همراه همسرش به زیارت آمده‏اند. آنها پسربچه‏ای لال و کور به همراه داشتند. پدر آن کودک در اطراف ضریح دور می‏زد و طواف می‏نمود و متوسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه‏السلام بود و پیوسته ندبه می‏نمود و با صدای بلند امام حسین علیه‏السلام را می‏خواند، تا این که به درب شهدا رسیدند، همین که وارد صحن شدند پسربچه چشمانش باز و زبانش آزاد شد، و شروع به دویدن در صحن مطهر کرد و اولین گفتارش: یا امام حسین علیه‏السلام بود.

مردم صدا به صلوات بلند کردند، خوشحالی و هلهله می‏نمودند و دور آن پسربچه را گرفتند و می‏بوسیدند و لباس‏های او را برای تبرک می‏ربودند. اطراف او را گرفته بودند و پیوسته می‏گفتند: اباالفضل! اباالفضل! به داد ما برس!

نیروی‏های امداد به کمک او آمدند و او را از دست مردم رها کرده و با آمبولانس به جای ایمنی منتقل نمودند. (1).


1) همان مصدر ص 135.