جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پرچم افتخار

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

همان، صفحه 209.

عباس! ای ز شیر خدا مانده یادگار

عباس! ای خروش تو در چرخ، پایدار

از همت تو، پرچم دین است سربلند

از هیبت تو، رایت کفر است بی‏قرار

سعی عدو به مرز دفاع تو بی‏اثر

دشمن چو مشت کاه و تو چون کوه استوار

هر قهرمان، به جنگ تو مقهور و دستگیر

هر پهلوان، به رزم تو پامال و در فرار

از تیغ بی‏ امان و زبانگ نهیب تو

افتد زکار، دست عدو وقت کارزار

دارد خصایل تو نشانها زمرتضی‏

باشد فضایل تو، اباالفضل، بی‏شمار

باب‏الحوائجی و ضریحت پناه خلق‏

در هر دیار قبله‏ی راز است آن مزار

مشکل گشای و کارگشای و گره گشای‏

پور یداللهی و به افتاده، دستیار

بر قدر و جاه تو شهدا غبطه می‏خورند

پرچم به دست توست به میدان افتخار

سقا که دیده تشنه لب آید برون زآب؟

پیچد به خود زحسرت تو آب خوشگوار

ای تشنه لب، که مشک به دندان گرفته‏ای‏

ترسم که آب، زان لب سوزان شود بخار

بی‏دست چون زمرکب خود سرنگون شدی‏

با بال عشق اوج گرفتی به قرب یار

گشتی تو نا امید و امید جهان شدی‏

بشکستی از عمود و شدی رکن اقتدار

آن دم که خون به ماه رخت پرده می‏کشید

آثار شام غربت زینب شد آشکار

بستی تو بار خویش و رسیدی به مقصدت‏

»ام‏البنین» هنوز به راهت در انتظار

در اهتراز پرچم و در پیچ و تاب، آب‏

ثبت است خاطرات تو در یاد روزگار

شعر «حسان» زبان همه عاشقان توست‏

ای ماه هاشمی نسب‏ ای سرو گلعذار