جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پرورش در خاندان عصمت و معرفت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

شکی نیست که خصلتها و شیوه‏های پدر و مقدار بهره‏وری او از علم و بزرگ منشی یا پستی و فرومایگی – اگر نگوئیم که یگانه عامل پیدایش فضیلت یا رذیلت در نهاد کودک است – حداقل می‏توان گفت که تأثیر بسزائی در تربیت فرزند دارد. آری، سنت حاکم بر جوامع چنین است که هر نسل، دنباله‏رو پدر و اجداد خود می‏باشد و شیوه‏ی آنان را پیشه می‏سازد؛ و از این جهت است که مشاهده می‏شود نسل حاضر با نسل قبل در عادات و رفتار و بینشها شبیه می‏باشد، و تنها در موارد اندکی این شباهت و همگونی دگرگون می‏گردد.

بر این اساس است که می‏توانیم به عظمت مقام حضرت عباس علیه‏السلام پی برده و به فضل و معرفت و حسن تربیت وی آشنا شویم، چرا که عباس علیه‏السلام آن کسی است که بر ساحل دریای علم امیرالمؤمنین سلام الله علیه، آن حافظ اسرار رب العالمین و آگاه به نوامیس عالم وجود، پرورش یافته و در خانه‏ی علم و

عمل، جهاد و تقوی، و معرفت و ایمان، مراحل رشد را پیموده است؛ همان خانه‏ای که در پناه شمشیر صاحب آن، شرک و الحاد ریشه کن گردید و با بیاناتش تیره ابرهای ضلالت و گمراهی زدوده شد.

چنان که مرحوم سید محمد حسین کیشوان سروده است:

بیت علا سمک الضراح رفعة

فکان أعلی شرفا و أمنعا

أعزه الله فما تهبط فی‏

کعبته الأملاک الا خضعا

بیت من القدس و ناهیک به‏

محط أسرار الهدی و موضعا

و کان مأوی المرتجی و الملتجی‏

فما أعز شأنه و أرفعا

خانه‏ای که بر قله‏ی افلاک برتری یافت و از همه‏ی آنها برتر و والاتر گردید.

خداوند آن را گرامی داشته و فرشتگان بر آستانش جز به حالت خضوع فرود نیایند.

خانه‏ی مقدسی که در شرف آن همین بس که محل فرود اسرار هدایت است.

آنجا پناهگاه هر پناهنده و امید هر امیدوار است، وه چقدر شریف و والاست!

پس در این صورت واضح است که سرور اهل ایمان، مولای متقیان علیه‏السلام در تربیت نیکو و الهی فرزندش هیچ کوتاهی نورزیده است. همچنان که فرزند گرانمایه‏اش هم جز پیروی از پدر بزرگوارش ره دیگری نپیمود. حال در این مقال دیگر مشخص است که چگونه در آینه‏ی تمام نما و پیراسته‏ی ضمیر ابوالفضل علیه‏السلام، خصائص و ویژگیهای پدر اطهرش نقش می‏بست.

از طرف دیگر، باید توجه داشته باشیم که تمامی علم و کمال ابوالفضل علیه‏السلام اکتسابی نبوده و بلکه آنها از سرشت ملکوتی‏اش مایه می‏گرفت و همه نور الهی بود.

آری، ابوالفضل چون از پدری که تجسم حق بود و با زدودن حجابهای عالم ناسوت، به یقینش افزوده نمی‏شد، پا به عرصه‏ی حیات نهاد، معدن ذکاوت و تیزهوشی بود و ظرفیت کامل برای گرفتن معارف الهی، و آینه‏ای تمام نما

برای تجلی انوار حق داشت، و در پناه تربیت اسوه‏ی علم و عمل و استوانه‏ی یقین و ایمان، امیرمؤمنان علیه‏السلام، ذات مطهرش تجسم توحید گشت.

بلی، امیرالمؤمنین علیه‏السلام بیکرانه دریای معرفت بود و او زورق نشین آن، حضرتش خورشید انوار قدس بود و او ماه تابان آن، مولا منبع اسرار ربانی بود و او بهره‏ور از آن، حضرتش آگاه به عوالم غیب بود و او خوشه چین حقایق آن.

در کودکی پدرش او را در دامان نشاند و بدو فرمود:

بگو: یک. گفت: یک. فرمود: بگو: دو. ابوالفضل امتناع ورزید و گفت: شرم می‏کنم به زبانی که یک گفته‏ام دو بگویم (1).

چون در این سخن تأمل نمائیم و به گوینده‏ی آن که در سنین کودکی بوده، و کودکان هم سن او مراتبی بس کمتر از این بینش عظیم را هم درک نمی‏کردند، بنگریم، چاره‏ای جز این نمی‏یابیم که اذعان کنیم این بینش اکتسابی نبوده و نور حق در ضمیر ابوالفضل علیه‏السلام تابانده است. پس در این صورت جای شک نیست که این سلاله علی مرتضی علیه‏السلام از فیوضات پدر عظیم الشأن خود و دو سرور جوانان اهل بهشت: حضرات حسنین علیهماالسلام بهره‏مند بوده و از خزائن معارف آنان بس در شاهوار و گوهر گران برچیده است.

البته بر خواننده‏ی محقق پنهان نیست که سرور ما عباس علیه‏السلام با آن کلام درربار خود اشاره فرموده که وحدانیت و یگانگی جز به خالق کون و مکان بر کس دیگر نزیبد، و فردی مانند او که برخاسته از خاندان امامت است مقامش بس والاتر از آن می‏باشد که بر زبان توحید گویش، صفتی از آفریدگار یکتا رود که حضرت حق سبحانه و تعالی منزه از آن باشد، چنانکه خود در کتاب مجیدش فرموده:

لو کان فیهما آلهة الا الله لفسدتا فسبحان الله رب العرش عما یصفون (2).

اگر خدائی غیر پروردگار یکتا، در زمین و آسمان بود، هر آینه آنها فاسد می‏شدند (نظامشان به هم می‏خورد(. پس منزه است خداوند، پروردگار عرش از آنچه او را وصف می‏کنند.

اما نکته‏ی دیگری که سرور امیرالمؤمنین علیه‏السلام را دو چندان ساخت، سخن زینب کبری سلام الله علیها است؛ که در آن مجلس حضور داشت و در حالی که کودکی بیش نبود، به پدر گفت: آیا شما ما را دوست دارید؟ فرمود: آری. گفت: اما در قلب مؤمن دو دوستی نمی‏گنجد: دوستی خدا و دوستی فرزند! اما اگر چاره‏ای نیست، پس محبت از آن خدای تعالی است و نسبت به اولاد شفقت و مهربانی می‏باشد. امیرالمؤمنین علیه‏السلام از کلام این نور دیده‏اش بس مسرور شد و بر شفقت و عطوفت خود بر آنان افزود (3).


1) مستدرک وسائل الشیعه، ج 3، ص 815؛ به نقل از مجموعه‏ی شهید اول. مقتل خوارزمی، فصل ششم.

2) انبیاء، 22.

3) مقتل خوارزمی، فصل ششم، مخطوط.