جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پرتو انوار الهی

زمان مطالعه: 2 دقیقه

تا صورت و پیوند جهان بود علی بود

تا نقش زمین و بود و زمان بود علی بود

شاهی که وصی بود و ولی بود علی بود

سلطان سخا و کرم و جود علی بود

هم آدم و هم شیث و هم ایوب و هم ادریس‏

هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و الیاس‏

هم صالح پیامبر و داوود علی بود

آن عابد سجاد که خاک درش از قدر

بر کنگره عرش بیفزود علی بود

وجهی که بیان کرد خداوند در «الحمد«

آن وجه بیان کرد و بفرمود علی بود

عیسی بوجود آمد و فی الحال به حق گفت‏

آن نطق و فصاحت که بدو بود علی بود

آن «لحمک لحمی» بشنو تا که بدانی‏

آن یار که او نفس نبی بود علی بود

موسی و عصا و ید و بیضا و نبوت‏

در مصر به فرعون که بنمود علی بود

چندان که نظر کردم و دیدم به حقیقت‏

از روی یقین بر همه موجود علی بود

خاتم که در انگشت سلیمان نبی کرد

آن نور خدایی که بر او بود علی بود

آن شاه سرافراز که اندر شب معراج‏

با احمد مختار یکی بود علی بود

سر دو جهان پرتو انوار الهی‏

از عرش به فرش آمد و بنمود علی بود

آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن‏

کردش صفت عصمت و بستود علی بود

آن قلعه گشایی که در قلعه‏ی خیبر

برکند به یک حمله و بگشود علی بود

آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام‏

تا کار نشد راست نیاسود علی بود

آن شیر دلاور که برای طمع نفس‏

بر خوان جهان پنجه نیالود علی بود

آن فارس میدان ریاضت که به مردی‏

گوی سبق از عالم بربود علی بود

آن نکته‏ی تحقیق حقایق به حقیقت‏

کز روی یقین مظهر حق بود علی بود

آن شه که به شمشیر وی از آینه‏ی دین‏

زنگ ستم و بدعت بزدود علی بود

آن روح مصفا که خداوند به قرآن‏

بنواخت به چند آیت و بستود علی بود

با ملک سلیمانی و با عصمت یحیی‏

با منزلت آدم و داوود علی بود

آن نور مجرد که بد او در همه حالت‏

با موسی و با عیسی و با هود علی بود

وحیی که بفرمود خداوند به قرآن‏

آن وجه مکرم که بفرمود علی بود

این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما

حقا که مراد من و مقصود علی بود

این کفر نباشد سخن کفر نه این است‏

تا هست علی باشد و تا بود علی بود (1).


1) دیوان شمس تبریزی، به کوشش استاد بدیع‏الزمان فروزانفر، انتشارات امیرکبیر.