جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نجات از ورشکستگی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

یکی از خادمان حرم حضرت عباس علیه‏السلام کرامتی را این گونه نقل می‏نماید:

مردی از همسایگان خانه‏اش، بعد از آن که وضعش خوب بود، روزگار بسیار سخت از نظر مالی سپری می‏کرد. پس از چند روزی ناپدید می‏شود. جویای حال او شدند.

گفتند: خانه‏نشین شده است.

آن مرد می‏گوید: من به دیدن او رفتم و جویای حال او شدم. از او خواستم همراه من به حرم حضرت عباس علیه‏السلام بیاید و به آن بزرگوار متوسل شود و به هنگام زیارت از آن حضرت طلب روزی کند.

به اتفاق هم به زیارت حضرتش رفتیم و پس از ادای مراسم زیارت، مردی

بلند قامت آمد و سلام کرد و کنار همان مرد نشست و گفت: شما فلان، فرزند فلان نیستی؟

گفت: چرا.

گفت: آیا مرا می‏شناسی؟

گفت: نه.

گفت: من فلانی فرزند یکی از دوستان پدرت – در سال‏های 1950 میلادی – هستم. شما طلبی قدیمی از پدرم دارید، من در عالم رؤیا پدرم را مشاهده نمودم که از من خواست طلبی که بر ذمه پدرم دارید، و آنچه پدرم از پدر شما قرض کرده بود، بپردازم.

سپس مبلغی پول به او داد و از حرم و صحن خارج شد.

پس قلب همسایه‏ام مسرور شد، فردای آن روز همسایه‏ام برای خرید کالا به بغداد رفت و کارش روز به روز رونق و پیشرفت نمود و وضع عقب افتادگی او رو به پیشرفت شد. (1).


1) همان مصدر ص 33.