جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نجات از برق گرفتگی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

نویسنده‏ی کتاب مذکور می‏نویسد:

کرامتی را یکی از دوستان این گونه نقل کرد:

در یکی از روزهای زمستان هوا در کربلا بسیار سرد بود، مشغول شست و شوی خود در حمام بودم. ناگاه احساس برق گرفتگی نمودم، فکر کردم آب گرمکن مشکل پیدا کرده است و من هم چنان که در وسط آب – یعنی در میان ظرف بزرگ فلزی – بودم احساس کردم که زندگیم در خطر است. با خود گفتم: یا اباالفضل! ادرکنی.

لحظه‏ای نگذشت که دیدم برق خاموش شد، ترس به شدت وجود مرا گرفته بود. زیرا مرگ را به چشم خود دیدم. از حمام بیرون آمدم، لباس‏های خود را پوشیدم و در خانه کسی نبود که لباس‏هایم را بیاورد.

وقتی لباس‏های خود را پوشیدم، از بیرون خانه صداهای بلندی شنیدم. دیدم سیم‏های برق روی زمین ریخته، به سر خیابان نگاه کردم، دیدم ماشین بزرگی به سیم‏های برق خورده و ترانس منطقه صدمه خورده و از کار افتاده است.

به خانه برگشتم، با اداره‏ی برق تماس گرفتم تا بیاید و صدمات وارده بر ترانس و غیره را اصلاح نماید.

فوری مهندسین و کارگران آمدند و آنچه وارد شده بود از نواقص اصلاح نمودند. پس از پایان کار آن مهندسین و کارگران را به خانه دعوت نمودم و غذا تهیه کردم و جریان را برای آنها شرح دادم.

آنها دعوتم را پذیرفتند و گفتند: این خود یک کرامتی از حضرت اباالفضل علیه‏السلام می‏باشد.

گفتم: آری، سبب دعوت من از شما نیز وفای به نذرم بود، که برای سید و مولایم حضرت اباالفضل علیه‏السلام نذر کرده بودم که اگر از حمام به سلامت خارج شوم به افرادی غذا بدهم. (1).


1) همان مصدر ص 55 تا 56.