جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مکتب عشق

زمان مطالعه: 2 دقیقه

دیوان ملک الشعراء ریاضی یزدی، با سعی و اهتمام مهدی آصفی، انتشارات جمهوری اسلامی تهران، 1371 هـ. ش، صفحه 342.

ای حرمت قبله‏ی حاجات ما

یاد تو تسبیح و مناجات ما

تاج شهیدان همه عالمی‏

دست علی، ماه بنی‏هاشمی‏

ماه کجا روی دل آرای تو

سرو کجا قامت رعنای تو

ماه درخشنده‏تر از آفتاب‏

مطلع تو جان و تن بوتراب‏

همقدم قافله سالار عشق‏

ساقی عشاق و علمدار عشق‏

سرور و سالار سپاه حسین‏

داده سر و دست به راه حسین‏

عم امام و اخ و ابن امام‏

حضرت عباس، علیه‏السلام‏

ای علم کفر نگون ساخته‏

پرچم اسلام برافراخته‏

مکتب تو مکتب عشق و وفاست‏

درس الفبای تو صدق و صفاست‏

مکتب جانبازی و سربازی است‏

بی سری آن‏گاه سرافرازی است‏

شمع شده، آب شده سوخته‏

روح ادب را ادب آموخته‏

آب فرات از ادب توست مات‏

موج زند اشک به چشم فرات‏

یاد حسین و لب عطشان او

وان لب خشکیده‏ی طفلان او

تشنه برون آمدی از موج آب‏

ای جگر آب برایت کباب‏

ساقی کوثر پدرت مرتضی است‏

کار تو سقائی کرب و بلاست‏

مشک پر از آب حیاتت به دوش‏

طفل حقیقت زکفت آبنوش‏

درگه والای تو در نشأتین‏

هست در رحمت و باب حسین‏

هر که به دردی، به غمی شد دچار

گوید اگر یک صد و سی و سه بار

ای علم افراخته در عالمین‏

اکشف یا کاشف کرب الحسین‏

از کرم و لطف جوابش دهی‏

تشنه اگر آمده آبش دهی‏

چون نهم ماه محرم رسید

کار بدان جا که نباید کشید

از عقب خیمه‏ی صدر جهان‏

شاه فلک جاه ملک پاسبان‏

شمر به آواز، تو را زد صدا

گفت: کجایند بنواختنا

تا برهانند زهنگامه‏ات‏

دادنشان خط امان نامه‏ات‏

رنگ پرید از رخ زیبای تو

لرزه بیفتاد بر اعضای تو

من به امان باشم و جان جهان‏

از دم شمشیر و سنان بی‏امان‏

دست تو نگرفت امان نامه را

تا که شد از پیکر پاکت جدا

مزد تو زین سوختن و ساختن‏

دست سپر کردن و سر باختن‏

دست تو شد دست شه لافتی‏

خط تو شد خط امان خدا

پنج امامی که تو را دیده‏اند

دست علم گیر تو بوسیده‏اند

طفل بدی مادر والاگهر

بردت در ساحت قدس پدر

چشم خداوند چو دست تو دید

بوسه زد و اشک زچشمش چکید

با لب آغشته به زهر جفا

بوسه به دست تو بزد مجتبی‏

دید چو در کرب و بلا شاه دین‏

دست تو افتاده به روی زمین‏

خم شد و بگذاشت سر دیده‏اش‏

بوسه بزد با لب خشکیده‏اش‏

حضرت سجاد هم آن دست پاک‏

بوسه زد و کرد نهان زیر خاک‏

حضرت باقر به صف کربلا

بوسه به دست تو بزد بارها

مطلع شعبان همایون اثر

بر ادب توست دلیلی دگر

سوم این ماه چو نور امید

شعشه‏ی صبح حسینی دمید

چارم این مه که پر از عطر و بوست‏

نوبت میلاد علمدار اوست‏

شد به هم آمیخته از مشرقین‏

نور ابوالفضل شعاع حسین‏

وقت ولادت قدمی پشت سر

وقت شهادت قدمی پیشتر

ای به فدای سر و جان و تنت‏

وین ادب آمدن و رفتنت‏

مدح تو این بس که شه ملک جان‏

شاه شهیدان و امام زمان‏

گفت به تو گوهر والا نژاد

جان برادر به فدای تو باد

شه چو به قربان برادر رود

کیست «ریاضی» که فدایت شود؟!