السلام علیک یا اباعبدالله
جانم به فدای حسین بن علی علیهماالسلام و یاران باوفایش، به ویژه حضرت اباالفضل العباس باب الحوائج علیهالسلام.
این حقیر سید جعفر بهشتی فرزند سید محمد علی متولد 1338 در شهرستان خوانسار که خداوند متعال توفیق نوکری و خدمتگزاری را در هیئت
محترم حجة بن الحسن العسکری علیهماالسلام شهرستان خوانسار به این حقیر عطا فرموده و خدای بزرگ را شکرگزارم از این نعمت بزرگ همیشه و در همه حال از دوران نوجوانی تاکنون از در خانه اهلبیت خیرات و برکات زیادی نصیبم شده است و در سختترین شرایط با توسل به ائمه و استمداد از اهلبیت علیهمالسلام به نتیجه مطلوبی رسیدهام.
خدایا! تو را به همه خوبانت و به حق فاطمه الزهرا علیهاالسلام این نوکری را تا زندهام از من نگیر!
لازم میدانم یکی از معجزات و کرامات باب الحوائج حضرت عباس علیهالسلام را که برای این بنده کوچک روی داده است، بنابر درخواست حجتالاسلام سید محمد ابن الرضا که به صورت شفاهی برای ایشان گفته بودم و از من خواستند به صورت مکتوب ارائه کنم:
در سال 1373 دچار بیماری سختی از ناحیه شکم و لوزالمعده شدم. بنابر نیاز و با پیگیری زیاد برای رفع درمان به وزیر سابق بهداشت و درمان جناب آقای دکتر ملکزاده مراجعه و تحت درمان قرار گرفتم، مدتی گذشت بنابر تشخیص اطبایی محترم و ایشان – که زحمات زیادی را متحمل شدند – تحت عمل جراحی قرار گرفتم؛ ولی بیماری رو به افزایش بود و نظر پزشکان بر لاعلاجی بود که کتبا هم اعلام کردند، چارهای جز اعزام به خارج نبود.
من در منزل بستری بودم و تحت درمان با توجه به این که میدانستم بیماری رو به افزایش بوده و فاقد درمان، عمر خود را سپری میکردم.
نزدیک محرم بود، در ذهنم آمد که دکتر اصلی من کیست؟ یا ابوالفضل! همه بیماران را شفا بده.
توسل به باب الحوائج علیهالسلام پیدا کردم، هیچ امیدی به زندگی نداشتم و فقط او را طلب میکردم میگفتم: آقا مزد نوکری در خانهات را به من بده؟
تمام کارهایم توسط تیم پزشکی برای اعزام به خارج مهیا بود و چند روزی بیشتر نمانده بود، در بستر بیماری به قدری حالم بد بود که انگار نزدیک رفتنم بود و همه چیز را باور داشتم. از برادر عزیزم – که خداوند او را سلامت بدارد – حاج صادق آهنگران خواستم که برای من دعا کند و روضه آقام عباس علیهالسلام را بخواند. آنچه برایم مسلم بود، لطف و عطای این خانواده بود که شفای خود را از آنها طلب میکردم.
در ظهر یکی از روزها که در بدترین شرایط در بستر بیماری بودم و نمیتوانستم حرفی بزنم با آن که دورم شلوغ بود به خواب رفتم؟
چند دقیقهای نگذشته بود که صدای گریه و ناله بیدارم کرد و متوجه شدم که همسرم میگوید: شفا گرفتی.
آن صحنهای که دیدم قابل نوشتن و توصیف نیست، همه نماز شکر به جا میآوردند و با هم صحبت میکردند اما اصل ماجرا این گونه است.
پسرعمویی به نام سید مرتضی دارم که در همان ساعت و روز در بندرعباس در هوای گرم آنجا مشغول کار بود، به دلیل گرما، یا موارد دیگر بیهوش میشود و او را به منزل میبرند. در عالم خواب میبیند جوان رشیدی با قد و قامت بلند، بسیار رشید از روبهرو و پدر خانمش – که تازه فوت کرده بود و از افراد بسیار مؤمن، خوب و سیدی بزرگوار به نام سید محمد بود – به دنبال آن آقا نزدیک میشوند.
سید مرتضی میگوید: آقا! شما که دست در بدن ندارید، شما که هستید؟ و اینجا چه میکنید؟
میگویند – نقل و قول سید -: من حضرت عباس هستم.
میگوید: آقا! جانم به فدایت، بیمارم، شفایم بده.
جواب میگویند: تو خوب شدهای.
میگویند: سید مرتضی! به فلانی هم سلام مرا برسان و بگو: ناراحت نباش!
این قدر ما را به فاطمه علیهاالسلام قسم نده، تو هم سالمی و خوب شدهای، فقط بگو بیشتر به ما سر بزند.
میگوید: آقا! شما که در کربلا هستید و رفت و آمد غیرممکن، چگونه سر بزند؟
میگویند: سید! بگو اگر میخواهد ما را زیارت کند، شبهای چهارشنبه به حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام و…
سید مرتضی بیدار میشود و همان لحظه تلفنی خواب خود را نقل میکند. به محض دریافت خبر، همه چیز از یادم رفت، درد کم شد، چهرهام تغییر کرد. بعد از سه ماه بستری، روز به روز حالم بهتر میشد، با توجه به هماهنگی انجام شده با گروه پزشکی متخصص – جناب دکتر ملکزاده، دکتر ماندگار، دکتر پورمند و دکتر مخلصی – عازم کشور انگلستان شدم و تحت درمان قرار گرفتم. آنچه برای پزشکان خارجی با مدرک و دلیل بیان شده و درمانی که شده بود، برای آنها قطعی نبود و از بیماری و غیره هم خبری نبود و برای همهی آنها حیرتآور و تعجب برانگیز بود.
جانم به فدایت یا باب الحوائج! یا قمر بنیهاشم!
بعد از آن، شبهای چهارشنبه به حرم میروم و افتخار نوکری و کفش جفت کنی هیئت را هم دارم و بعد از ده سال هیچ گونه آثاری از بیماری قلبی در خود احساس نکردهام و به راستی یکی از معجزات این خاندان و لطف و کرم آنها بود که پاداش و دستمزد نوکران خود را چه به جا و چه زیبا پرداخت میکنند.
خدایا! ما را از عزاداران واقعی سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران باوفایش به ویژه حضرت عباس باب الحوائج علیهالسلام قرار بده و افتخار نوکری به در خانهاش را تا زندهایم از ما نگیر!
با تقدیم احترام به پیشگاه آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
سید جعفر بهشتی
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا باب الحوائج قمر بنیهاشم و رحمة الله و برکاته.
حضور باهر النور استاد معظم حضرت حجتالاسلام حاج آقا ربانی خلخالی دام عزه.
سلام علیکم
ضمن آرزوی موفقیت روزافزون برای آن جناب، کرامتهایی از حضرت علمدار کربلا، سقای لب تشنگان نینوا را برای تقویت اعتقاد و ایمان خودم و خوانندگان گرامی عرضه میدارم: