جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

من از خادمان حضرت اباالفضل هستم

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در کتاب «العباس علیه‏السلام جهاد و تضحیه» آمده:

شیخ موسی شماع، یکی از خدمت‏گزاران مرقد حضرت عباس علیه‏السلام کرامتی را چنین نقل می‏نماید:

در ایام حکومت عثمانی‏ها که عراق جزو مستعمرات حکومت عثمانی‏ها بود دستور داده شد که هر کس توان برداشتن اسلحه دارد باید به سربازی برود.

به حکم اجباری از من نیز خواستند تا آماده سربازی شوم. من به ناچار تن به این مأموریت دادم و مرا به بصره فرستادند و از بصره به سوی جبهه‏ی جنگ فرستادند.

در ایامی که در بصره به سر می‏بردیم، من و عده‏ای از رفقا و دوستان – که در لشکر عثمانی بودیم – قرار گذاشتیم که خدمت سربازی را ترک نماییم، چرا که

عثمانی‏ها به غیر از خودشان به دیگران احترام نمی‏کردند.

طبق این قرار پیاده و شبانه از پادگان حرکت کردیم و بعد از چند روز پیاده‏روی رفقای من دستگیر شدند وقتی خواستند مرا بگیرند در میان بعضی خانواده‏های عرب پنهان شدم و پس از رفع احتمالی دستگیری به طرف کربلا حرکت کردم. در بین راه عده‏ای از قطاع الطریق جلوی مرا گرفته و هر چه داشتم از من گرفتند و هر چه التماس نمودم که مقداری از آنچه بردند برای من باقی بگذارند، برخورد سختی با من نمودند.

وقتی خواستند مرا اذیت بدهند و چون دیگر از آنها مأیوس بودم، گفتم: من یکی از خادمان عباس علیه‏السلام هستم.

این سخن باعث شد که مرا نزد عشیره‏ی خود بردند؟ و آنچه از من گرفته بودند، بازگردانند و مورد اکرام و انعام و زیادی بر آنچه از من گرفته شده بود به خودم دادند و عده‏ای از افراد عشیره را با من همراهی نمودند تا رسیدم به راهی که امن بود.

سپس روانه کربلا شدم، بعد از آنی که خداوند مرا حفظ و مورد عنایت حضرت عباس علیه‏السلام قرار داد و به برکت عنایت حضرت عباس علیه‏السلام بدون اذیت و دردسر به شهر خود کربلای مقدسه برگشتم. (1).


1) همان مصدر 52 تا 53.