جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

من ابوالفضل هستم که مرا صدا می‏زنی‏

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آقای مهدی اثنی عشری نیز این گونه برای ما مرقوم داشتند که: در یکی از سال‏های گذشته در ایام محرم‏الحرام در شب تاسوعا در منزل مسکونی مرحوم والد (آیت الله حاج شیخ حسن اثنی عشری رحمة اله) مجلس عزاداری منعقد بود و پدرم در آن مجلس منبر می‏رفتند. مجلس آن شب حال عجیبی داشت و توسل هم به قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) بود، در قسمت بانوان خانمی بود که مریضی داشت که دکترها او را مأیوس کرده بودند در حال توسل و گریه و زاری بوده که مکاشفه‏ای برای او رخ می‏دهد. این خانم نزدیک درخت توت نرگ نشسته بوده، می‏بیند آقایی نزدیک همین درخت ایستاه و دست ندارد و از جای بریدگی دست‏ها خون جاری است، این خانم سئوال می‏کند آقا شما که هستی؟ می‏فرماید: «من ابوالفضل هستم که مرا صدا می‏زنی، آمدم بگویم مریضت خوب شده«

و این نکته قابل گفتن است که هر ساله در ایام عاشورا از این درخت توت قطراتی بمانند خون جاری می‏شود. مریض آن زن هم خوب شد.