جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مشاور امین

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شیوه‏ی دیرینه‏ی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و سیره‏ی امیرالمؤمنین علیه‏السلام دوری از درگیری و روی آوردن به گفتگو بود. حسین علیه‏السلام، که پیروی از جد و پدرش را افتخار خود می‏دانست، بر آن بود تا در سایه‏ی مذاکره، جوانه‏های انصاف و مهربانی در بیابان خشک کربلا بروید و صحرای تفتیده‏ی نینوا ثمرات شیرین هدایت و رستگاری به بار آورد. از این رو پیشنهاد گفتگو برای فرمانده‏ی سپاه دشمن فرستاد. (1).

عمر سعد قبول کرد و سخن حسین علیه‏السلام را طلیعه‏ای برای آرمان خویش دانست تا از این رهگذر به «بیعت» حسین بن علی دست یابد، خرامان و شادان به سوی دارالحکومه برود، «حکم حکومت» وی را بدون ریختن قطره‏ی خونی دریافت کند و دنیایی آباد و آخرتی نیک به دست آورد.

برخی از اصحاب با حسین علیه‏السلام همراه شدند و از میان آنها دو نفر با حضرت به خیمه وارد شدند. یکی عباس علیه‏السلام و دیگری علی اکبر علیه‏السلام (2)، یکی سیمای «علوی» داشت و دیگری رخسار «محمدی«.

گویا دست تقدیر این دو را معین ساخت تا نمایندگان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی مرتضی علیه‏السلام در مذاکره‏ی نینوا باشند و خون خدا را یاری کنند تا راه بر هر بیراهه‏ای بسته شده، بهانه‏ای برای بی‏بهانگی نباشد.

عمر سعد، که دل در گرو سیم و زر داشت و ریاست و حکومت را آرمان مقدس! خویش می‏دانست، در ورای حیرت و سرگردانی به سر می‏برد. گاهی سخن دل و زمانی فرمان عقل را می‏شنید. او که به خوبی از کودکی با حضرت آشنا بود، راه حسین را راهی آسمانی می‏شمرد، اما توان چشم پوشیدن از «مقام» را در خود نمی‏دید.

با هم به خیمه‏ی مذاکره می‏رویم تا از سخنان امام و منطق عمر سعد آگاه شویم:

ابوعبدالله علیه‏السلام نیم نگاهی به پسر سعد کرد، از او خواست که خود را از بند فرماندهی سپاه ابن‏زیاد رهایی دهد و از این دام فریبنده خلاصی یابد. عمر سعد که در حال و هوایی دیگر بود، گفت:

– می‏ترسم خانه‏ام خراب شود.

امام فرمود: خانه‏ای برایت می‏سازم.

– زمینهایم را از من می‏گیرند.

– بهتر از آن را از دارایی خویش در حجاز به تو می‏دهم. (3).

امام، شخصیت پسر سعد را آکنده عشق مال و مقام دنیا دید، از ادامه‏ی گفتگو منصرف شد و همراه با مشاورین خود به خیمه‏ها بازگشت.


1) ارشاد مفید، ص 212؛ خون خدا، ص 12؛ مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 248 – 247.

2) مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 248.

3) کامل ابن‏اثیر، ج 3، ص 284، تاریخ طبری، ج 4، ص 313، اعیان الشیعه (ده جلدی) ج 1، ص 599؛ مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 248.