جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مرد سنی اسم فرزندش را اباالفضل گذاشت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

1- این مطالب به طور خلاصه، بنا به تقاضای همکار گرامی و بزرگوارم استاد و خطیب توانا و مؤلف کتاب «چهره‏ی درخشان قمر بنی‏هاشم اباالفضل العباس علیه‏السلام» جناب حجت‏الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی می‏باشد که به انتشارات محترم مکتب الحسین علیه‏السلام تقدیم می‏دارم.

این‏جانب سید محمد صدر الادبائی، خادم جدم مولا ثامن الحجج حضرت امام رضا علیه‏السلام فرزند مرحوم حضرت آیت‏الله سید محمد کاظم، که سرپرست خدام آستانه مقدس رضوی و خطیب‏باشی حرم مطهر بوده‏اند، من هم اکنون در قم مسئول توزیع کتب درسی حوزه علمیه می‏باشم.

خانواده‏هایی در شهر بندر عباس زندگی می‏کنند، به نام نوری که از نظر مالی در رفاه کامل می‏باشند، دارای شش دختر و سه فرزند پسر که غالبا مسایل شرعی

خودشان را از من سئوال می‏کنند.

چند سال قبل پدر خانواده توسط تلفن از من خواست که برایش استخاره کنم و تأکید کرد که خیلی مهم است.

گفتم: ان شاء الله فردا قبل از نماز صبح برایتان استخاره می‏کنم.

جواب استخاره بد نبود؛ ولیکن خیلی هم خوب نبود. تلفنی تماس گرفت برایش جواب استخاره را شرح دادم.

گفت: مایلم که نیتم را بگویم.

گفتم: بگو.

گفت: برای کوچکترین دخترم – به نام شیرین – خواستگاری آمد که پسری است دانشجوی پزشکی از خانواده‏ای ثروتمند و اهل تسنن که فوق‏العاده خانواده‏ی این پسر اصرار به ازدواج دارند.

به هر حال بعد از مذاکرات مفصل این دختر سیده به همسری پسری از اهل تسنن درآمد. مدتی بعد که من در منزل اینها در مشهد بودم، اوایل ماه محرم بود. این خانواده تماما حضور داشتند و مرتب راجع به وقایع عاشورا سؤال می‏کردند و من توضیح مفصل دادم.

از جمله وقایع روز تاسوعا را هم تعریف کردم و گفتم: چگونه ابوالفضل العباس قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام مشک آب را حمل کرد و چه شد؟ آنگاه سفارش مادرش ام‏البنین علیهاالسلام را یادآور شدم که همیشه به پسرش می‏گفت: نوکر خوبی برای برادرت امام حسین علیه‏السلام باش. آن بزرگوار هم نوکری و فداکاری را به حد اعلا رساند.

و گفتم: کسی که ابوالفضل العباس علیه‏السلام را از ته دل صدا کند، به دادش می‏رسد.

مثال هم زدم و گفتم: چندین سال قبل، از مشهد مقدس با ماشین فولکس

همراه برادرم و دوستانم – که عازم تهران بودیم – با سرعت در جاده حرکت می‏کردم. به پیچ خطرناکی در جاده رسیدیم و نتوانستم ماشین را کنترل کنم. ماشین واژگون شد به طرف دره‏ای عمیق، داخل ماشین از ته دل داد زدم: یا ابوالفضل! وقتی که ماشین ته دره ایستاد، همه‏ی ما با جراحات کمی، خیلی راحت از ماشین بیرون آمدیم. ابوالفضل العباس قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام به دادمان رسید.

آنگاه به طور مفصل از مردانگی و جوانمردی ابوالفضل العباس علیه‏السلام تعریف کردم، وقایع تاسوعا و عاشورای حسینی را کامل برایشان شرح دادم.

مدت حدودا یک سال گذشت، این خانم «شیرین» – که باردار بود – به همراه شوهرش که اهل تسنن بود با ماشین ماکسیمای نو در اتوبان تهران – کرج با سرعت، پشت سر ماشینی در حرکت بود، ناگهان ماشین جلویی ترمز می‏کند و او علاوه بر این که ترمز می‏کند، به خاطر این که تصادف نشود، فرمان را سمت راست می‏گیرد و تصادف به این صورت می‏شود که از پشت به ماشین جلویی می‏زند از طرف راست به ماشین کناری می‏زند و از پشت دو ماشین دیگر هم به اینها می‏زنند. ماشین جلو از ناحیه باک بنزین منفجر می‏شود. این ماشین‏های جدید طوری ساخته شده‏اند که دارای قفل مرکزی و شیشه بالابر اتوماتیک است، وقتی که ماشین خاموش شود، بعد از چند لحظه درب‏ها اتوماتیک قفل می‏شود و شیشه بالابر کار نمی‏کند.

اینها – یعنی زن حامله با شوهرش – داخل ماشین می‏مانند و می‏بینند که ماشین جلوی اینها آتش گرفت و شیشه پایین نمی‏آید و درب‏ها باز نمی‏شود، چرا که ماشین خاموش است و روشن نمی‏شود، چون برق ماشین قطع شده است.

به هر حال، این خانم از ته دل داد می‏زند: یا ابوالفضل! و از قمر بنی‏هاشم ابوالفضل العباس کمک و یاری می‏خواهد.

ناگهان متوجه می‏شود که درب‏های ماشین باز می‏شود. این زن حامله هشت ماهه، به آسانی و راحتی از ماشین پیاده می‏شود و آتش به ماشین اینها هم سرایت می‏کند، تا موقعی که آتش‏نشانی می‏رسد، این دو ماشین می‏سوزند.

این حادثه‏ی تصادف و آتش‏سوزی ماشین‏ها در اتوبان کرج، آن موقع در روزنامه‏های کثیرالانتشار با تیتر درشت چاپ شد.

بعد از یک ماه، خداوند به این خانواده نوزاد پسری داد که او را ابوالفضل نام گذاشتند، به این دلیل مرد اهل تسنن، اسم فرزندش را ابوالفضل گذاشت و این مسئله و موضوع در کل خانواده‏ی اینها خیلی اثر خوب و مثبتی داشت.

جالب این که از هر کدام سؤال می‏کنند، چرا اسمش را ابوالفضل گذاشتی؟

توضیح می‏دهند: اکنون ابوالفضل حدود سه سال دارد که از برکت نام ابوالفضل علیه‏السلام مانده است.

ان شاء الله خداوند به جناب حجت‏الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی صحت و تندرستی بدهد که مشتاق جمع کردن این مطالب است و خداوند موفق و مؤیدش بدارد.

طلبه‏ی کوچک شما: سید محمد صدر الادبائی.

قم المقدسه به تاریخ یکم رجب 1426.