جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مذاکره عباس با برادران مادری خود، در رفتن به میدان

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

برادران مادری عباس علیه‏السلام سه نفر به نامهای: عبدالله، جعفر و عثمان علیهم‏السلام همه فرزند ام‏البنین علیهاالسلام بودند، عبدالله بیست و پنج سال داشت، جعفر نوزده سال داشت، عثمان بیست ویک سال داشت، وقتی که عباس علیه‏السلام جنگیدن و شهادت بسیار یاران

و بنی هاشم را مشاهده کرد، سه برادرش را به حضور طلبید و به آنها چنین فرمود:

یا بنی امی تقدموا حتی اراکم قد نصحتم لله و لرسوله؛

ای فرزندان مادرم به پیش تازید تا خیرخواهی شما نسبت به خدا و رسولش را بنگرم.

برادران به ترتیب نخست عبدالله، سپس جعفر، و بعد از او عثمان به میدان تاختند، و با دشمن جنگیدند، و از میدان بازنگشتند تا به شهادت رسیدند. (1).

و در روایت دیگر آمده، عباس علیه‏السلام به آنها چنین فرمود:

تقدموا بنفسی انتم فحاموا عن سیدکم حتی تموتوا دونه؛

به پیش تازید، جانم به فدای شما، از آقا و سرورتان حسین حمایت کنید تا در راه او فدا و کشته گردید.

آنها عاشقانه به میدان شتافتند، و جان خود را سپر امام حسین علیه‏السلام قرار دادند، و سینه و گلو و چهره‏ی خود را پذیرای تیرهای دشمن نمودند. (2).

روایت شده: عباس علیه‏السلام برادرانش را قبل از خود، به میدان فرستاد، تا مبادا بعد از او، به جانبازی آنها خللی برسد، و نیز خواست جانبازی آنها را به حساب خدا بگذارد، و با صبر و تحمل در مصیبت شهادت

آنها، به پاداش صابران برسد. (3).


1) اعیان الشیعه، ط جدید، ج 1، ص 608 – اعلام الوری، ص 243.

2) منتهی الآمال، ج 1، ص 276.

3) فرسان الهیجاء، ج 1، ص 198.