جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

لطف و عنایت حضرت اباالفضل به شراب ‏خوار

زمان مطالعه: 2 دقیقه

3- این جریان را شاید اکثرا شنیده باشید:

در زمان طاغوت در تهران ایام محرم یک روحانی، آخرین منبر او نزدیک میدان شوش بود، آنجا مرکز دزدان و شراب‏خواران و مستان بود. آنها نه عاشورا نه ماه رمضان می‏دانستند، مثل حیوان عرق زیاد می‏خوردند. گاهی هم به یکدیگر حمله می‏کردند، حتی کار به قتل هم می‏انجامید.

خلاصه، یک آقای روحانی، به نام شیخ محمد تهرانی می‏خواست از آنجا عبور کند، یک جوان غول پیکر مست یک شمشیر – یا خنجر – بزرگ در دست داشت. وقتی به شیخ می‏گوید: بیا اینجا.

شیخ از ترس، کلمه شهادتین به زبان جاری می‏کند و می‏بیند چند نفر مست، شراب نوشیده‏اند، یکدیگر را فحش می‏دهند.

خلاصه، به شیخ می‏گوید: آقای شیخ! امشب یک روضه برای من بخوان.

شیخ می‏گوید: آقا! روضه خواندن مستمع می‏خواهد، فرش می‏خواهد و منبر می‏خواهد.

گفت: من همه چیز می‏شوم. آنگاه خنجر را بر زمین زد و خم شد و گفت: این منبر، روی پشت من بنشین.

اینجا روح در بدن شیخ نمانده است، شیخ می‏گوید: چه روضه‏ای بخوانم؟

او می‏گوید: من جوانم، روضه‏ی جوان‏مرد را بخوان، جوان‏مرد کربلا علمدار حسین علیه‏السلام عباس علیه‏السلام را بخوان.

آقای شیخ مقداری صحبت کرد. آنگاه از فضایل حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام گفت و ذکر مصیبت حضرت عباس علیه‏السلام را شروع کرد، آن جوان آن چنان ناله می‏زد گریه می‏کرد و می‏گفت: یا عباس! آلوده شده‏ام، مرا دریاب.

آقای شیخ گوید: آمدم پایین و چند تا دعا کردم. او اشک چشم‏هایش را پاک کرد، پنج تومان هم به من داد و گفت: برو کسی با تو کاری ندارد.

آقای شیخ گفت: نعلین در بغل گرفتم، رفتم و با سرعت از آن خیابان فرار کردم. گوینده که یکی از ائمه‏ی جماعت تهران بود. در ادامه می‏گفت: شش ماه بعد در خواب دید که مردم از پل صراط عبور می‏کنند، همین آقا جزو گنه‏کاران بود، او را جدا کردند و گفتند: این آقا منبر برای اباالفضل علیه‏السلام شده است.