جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

لب‏های او را با تربت امام حسین تر کرد

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

سید محمد صادق، از عمه‏ی خود کرامتی را نقل می‏نماید و می‏گوید:

بعد از سرنگونی صدام، ما از ایران به عراق بازگشتیم. زنی از ساکنین اطراف کربلا، دست پسربچه‏ی 7 ساله‏ای را گرفته بود، بچه بیماری سختی داشت. بین مرگ و زندگی بود. او را نزد مرحوم سید محمدرضا آل طعمه، پدربزرگ او – که سید فقیه، عابد، زاهد و باتقوی بود – بردند.

آن زن او را در دامن آن سید گذارد و گفت: ای آقا! این بچه‏ی بیمار من است من نزد اباالفضل علیه‏السلام می‏روم و از آن فریادرس می‏خواهم که بچه‏ام را صحیح و سالم نماید.

آن مرحوم بچه را به زیرزمین منزل خود برد و به زمین خوابانید و لب‏های او را چند مرتبه با آب نیسان و تربت امام حسین علیه‏السلام تر کرد و بعد او را بر پشت بام برد و رو به طرف حضرت اباالفضل علیه‏السلام نمود و متوسل شد و عرضه داشت: ما را ناامید نفرما!

حدود یک ساعت بعد، بچه چشم باز کرد، تا جایی که سلامتی کامل خود را به دست آورد.

سرور و خوشحالی همگان را فراگرفت. باز پدربزرگش قطرات آب نیسان را ممزوج به تربت امام حسین علیه‏السلام کرد و در دهانش ریخت.

پس از زمانی مادر بچه بازگشت و گفت: خبر دهید! بچه‏ام مرده یا زنده است؟

پدربزرگش به آن زن گفت: بشارت باد تو را، همان حضرت عباس علیه‏السلام او را شفا داد.

او خوشحال و مسرور شد که از عنایات حضرت باب الحوائج حضرت اباالفضل علیه‏السلام فرزندش شفا یافت. (1).


1) اعجب القصص ص 123.