جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

قربانی به نام حضرت اباالفضل و بهبودی از ضربه‏ی مغزی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

خاطراتی از جناب آقای حسنی:

خاطره‏ی اول: در چند سال قبل – شاید سال 1365 شمسی بود – که در اثر تصادف با ماشین و ضربه‏ی مغزی در بیمارستان نکویی بستری شدم. بعد از به هوش آمدن – بنا به تقاضای خودم – از بیمارستان عازم منزل شدم و در منزل زیرنظر پزشک با تزریق آمپول و سرم به سر می‏بردم.

وقتی وارد منزل شدم، فوری اقدام به ذبح گوسفندی به نام حضرت اباالفضل علیه‏السلام نمودم که پس از این کار، وضعیت اضطراری داشتم که لحظه‏ای به خواب رفتم، در عالم رؤیا دیدم آقا اباالفضل علیه‏السلام یک سینی بزرگ در دست دارد که پر از قندهای سه گوش و سفید می‏باشد و به طرف بنده تشریف آوردند.

همین که نزدیک بنده‏ی حقیر شدند، یک حبه قند در دهان من گذاشتند و من از خواب پریدم و به خانواده‏ام گفتم: خطر از من برطرف شد و دیگر در مورد ضربه‏ی مغزی و مسائل بعدی آن، ناراحت نیستم که به حمد الهی خوب شدم.