در میان عرب رسم بود که اگر کودکی، زیبایی فوق العاده داشت، و دارای قامتی بلند و چهرهای زیبا بود، او را با عنوان «ماه» میخواندند، مثلا عبد مناف جد سوم پیامبر صلی الله علیه و آله را که چهرهای زیبا و نورانی داشت، «قمر بطحاء» (ماه سرزمین مکه) و عبدالله پدر ارجمند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت «قمر حرم» (ماه حرم) میخواندند، حضرت عباس علیهاالسلام نیز که از
زیبایی ویژهای برخوردار بود، و قامتی رشید همچون سرو داشت، مشمول این سنت شد و او را به عنوان «قمر بنیهاشم» (ماه دودمان هاشم) خواندند.
زیبایی از نعمتهای الهی است که خداوند به بعضی عنایت میفرماید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
اطلبوا الخیر عند حسان الوجوه؛
نیکی و برکت را در نزد زیبارویان بطلبید. (1).
در سخن دیگر فرمود:
اطلبوا حوائجکم عند حسان الوجوه؛
نیازهای خود را از درگاه خداوند، در نزد زیبارویان طلب کنید. (2).
نکته قابل توجه این که: همهی بنیهاشم، زیباروی و خوش سیما بودند، ولی عباس در میان آنها خوش سیماتر بود که او را «قمر بنیهاشم» نامیدند. آری:
آمد آن ماه که خوانند مه انجمنش
جلوه گر نور خدا از رخ پرتو فکنش
آیت صولت و مردانگی و شرم و وقار
روشن از چهرهی تابندهی ز وجه حسنش
سیره نویسان در مورد چهره زیبا، و قامت بلند و چالاک و بازوهای
ستبر او چنین نوشتهاند:
کان العباس بن امیرالمؤمنین رجلا جمیلا و سیما یرکب الفرس المطهم و رجلاه یخطان فی الارض؛
عباس پسر امیرمؤمنان علی علیهالسلام مرد زیبا و خوش سیما و بلند قامت بود به طوری که وقتی بر اسب قوی و بلند سوار میشد، پاهایش در زمین کشیده میشد. (3).
و در تعبیر دیگر آمده: وقتی سوار بر اسبهای قوی و چالاک میشد، و پاهایش را بر رکاب مینهاد، زانوانش به کنار گوشهای اسب میرسید. (4).
از این رو حضرت امالبنین علیهاالسلام از چشم زخم حسودان در مورد عباس علیهالسلام هراس داشت، و برای حفظ عباس علیهالسلام از گزند آنها به خدا پناه میبرد، و اشعار زیر را در این راستا سرود:
اعیذه بالواحد
من عین کل حاسد
قائمهم و القاعد
مسلمهم و الجاهد
صادرهم و الوارد
مولدهم و الوالد؛
فرزندم عباس را در پناه خداوند یکتا و بیهمتا قرار میدهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیر مسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند. (5).
1) کنز العمال، حدیث 6794 – بحار، ج 70، ص 9.
2) کنز العمال، حدیث 16810.
3) معالی السبطین، ج 1، ص 436 – بحار، ج 45، ص 39.
4) فرسان الهیجاء، ج 1، ص 190.
5) سردار کربلا، ترجمهی کتاب العباس، تألیف سید عبدالرزاق مقرم، ص 164.