جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عمارات آستانه‏ی ابوالفضل العباس

زمان مطالعه: 7 دقیقه

آستان مقدس حضرت ابوالفضل علیه‏السلام تاریخ مشترکی با آستانه‏ی سیدالشهدا ابی‏عبدالله الحسین علیه‏السلام دارد و یکی از مهمترین زیارتگاههای شیعیان جهان است. حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام، که به امر برادرش سیدالشهدا علیه‏السلام به منظور تهیه‏ی آب برای خیمه‏گاه خاندان نبوت به آبشخور فرات رفته بود، در یک جنگ دلیرانه در کنار نهر علقمه به شهادت رسید و به علت دوری محل شهادت وی از خیمه‏گاه سیدالشهدا علیه‏السلام و میدان نبرد و نیز شدت یافتن جنگ، پیکر مطهر او در همان محل باقی ماند و سپس همانجا نیز به خاک رفت. بنی‏اسد، اولین کسانی بودند که قبر مطهر آن حضرت را به شکلی بارز و برجسته بنا کردند که آثار آن از بین نرود. اولین زائران این آستانه‏ی مطهر نیز نخست عبیدالله فرزند حر جعفی، از برجستگان شیعه در کوفه، و سپس در بیستم صفر سال 62 ق صحابی مشهور جابر بن عبدالله انصاری بودند.

عمارت اول: مختار ثقفی در سال 66 ق، با کمک جمعی از اعراب و نیز ایرانیان که از شیعیان علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام بودند، به خونخواهی سیدالشهدا علیه‏السلام قیام کرد و در دوران قدرت و حکومت او (توسط خود وی یا دیگر شیعیان) اولین عمارت آستانه بنا گشت و این عمارت و به طور کلی تمام شهر کربلا کم‏کم رو به آبادانی نهاد، ولی هارون‏الرشید در سال 170 ق دستور خراب کردن آن را داد.

عمارت دوم: مأمون، که در سال 198 ق قدرت را به دست گرفت، بر خلاف سیاست پدر خود و برای جلب رضایت و کمک شیعیان خراسان، برخورد دوستانه‏ای با شیعیان در پیش گرفت، لذا محبان خاندان عصمت و طهارت این فرصت تاریخی را مغتنم شمرده و بدینگونه، عمارت دوم آستانه در عصر مأمون انجام گرفت. در سال 232 ق متوکل عباسی بر مسند خلافت نشست. وی که نسبت به شیعیان و آل ابی‏طالب عناد خاصی داشت، دستور داد دو آستانه‏ی حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام و ابوالفضل العباس علیه‏السلام بلکه تمامی شهر کربلا را خراب کردند و پس از تخریب، تمامی منطقه را شخم زدند و به آن آب بستند.

عمارت سوم: المنتصر، خلیفه‏ی عباسی، بر خلاف سیاست پدر خود – متوکل – با شیعیان روش دوستانه و صمیمانه‏ای داشت. وی اموال زیادی بین علویین تقسیم کرد

و حکم به تهدید بنای شهر کربلا و آستانه‏ی ابوالفضل العباس علیه‏السلام داد. در نتیجه، کربلا در عصر او رونق یافت و زائرین آن بقاع مطهر از اطراف و اکناف به سوی این شهر مقدس سرازیر گشتند.

عمارت چهارم: در سال 367 ق عضدالدوله‏ی دیلمی وارد بغداد شد، سپس به زیارت کربلا و نجف شتافت و دستور داد مرقد عظیم و باشکوهی برای حضرت ابی‏الفضل العباس علیه‏السلام بنا کنند. بنای مزبور در سال 367 ق آغاز شد و در سال 372 ق پایان یافت و عمارت امروزه‏ی آستانه‏ی مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام از آثار عضدالدوله است که از شکوه و عظمت خاصی برخوردار است.

در عصر جلایریان: پس از تأسیس دولت جلایریان در ایران و به قدرت رسیدن شیخ حسن ایلکانی در سال 740 ق، سلطان اویس (فرزند شیخ حسن) تعمیرات وسیعی را در این آستانه‏ی مطهر شروع نمود که در عصر فرزندش، سلطان احمد، در سال 786 ق پایان یافت و هدایای زیادی از ایران به آستانه‏ی مزبور ارسال شد.

در عصر صفویه: شاه اسماعیل صفوی، بنیانگذار حکومت شیعی صفویه، در روز 25 جمادی‏الثانی 914 ق فاتحانه وارد بغداد گشت و مورد استقبال بی‏نظیر شیعیان قرار گرفت. وی سپس در روز بعد، یعنی 26 جمادی‏الثانی، به سمت کربلا حرکت کرد و یک شبانه‏روز در حرم ابی‏عبدالله الحسین علیه‏السلام معتکف گشت، آنگاه به آستانه‏ی حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام شتافت و دستور تعمیرات وسیعی را در آن آستانه صادر کرد و دوازده قندیل از طلای خالص به نام دوازده امام را که با خود آورده بود به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام اهدا کرد و تمامی حرم مطهر و رواقها را با فرش گرانبهای ابریشمی بافت اصفهان مفروش نمود و خدمه‏ی مخصوصی نیز برای نگاهداری و روشنایی قندیلهای آستانه استخدام کرد که تبار آنان امروزه با عنوان «آل قندیل» در کربلا شهرت دارند. اسماعیل صفوی، همچنین دستور کاشیکاری گنبد را صادر کرد که تا سال 1302 ق این کاشیکاری باقی بود.

در عصر نادرشاه افشار: در سال 1153 ق نادر شاه هدایای زیادی جهت آستانه‏ی حضرت عباس علیه‏السلام ارسال داشت و تعمیرات وسیعی در آن بارگاه ملکوتی انجام گرفت.

جنایت وهابیان: در 18 ذی‏الحجة الحرام سال 1216 ق، که انبوه مردم برای درک زیارت عید غدیر از کربلا به نجف اشرف رفته بودند، سعود بن عبدالعزیز وهابی فرصت را مغتنم شمرده و با لشگری عظیم به شهر کربلا حمله برد و حکم به تاراج تمامی شهر داد و آستانه‏ی حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام را نیز خراب کرد و تمامی هدایای سلاطین و ملوک صفویه و نادرشاه و قندیلهای طلا و نقره و غیره را به یغما برد. (1)

در عصر قاجاریه: پس از حمله‏ی وهابیهای سعودی به کربلا و رسیدن خبر این جنایت وحشتناک به ایران، مردم خیر ایران با همراهی و همدلی دولت وقت ایران (زمان فتحعلیشاه قاجار) کمکهای سخاوتمندانه‏ای به این شهر ماتمزده نمودند و تمامی خرابیهای وارده را ترمیم کردند. آستانه‏ی حضرت عباس علیه‏السلام نیز به شکل احسن تعمیر گشت و از جمله‏ی این تعمیرات، نصب ضریح نقره‏ی اهدایی فتحعلیشاه قاجار بود که در سال 1227 ق انجام گرفت. تعمیرات آن آستانه‏ی مقدسه در طول دوران قاجاریه قطع نشد و ناصرالدین شاه کاشیکاری گنبد را تجدید کرد (در سال 1304 ق کاشیکاری صحن شریف، و در سال 1305 ق کاشیکاری گنبد مطهر انجام یافت(. همچنین، شیخ عبدالحسین تهرانی، معروف به شیخ العراقین، با استفاده از ثلث میرزا تقی‏خان امیرکبیر – صدراعظم مشهور ایران – تعمیرات وسیعی در آستانه‏ی مزبور انجام داد.

در عصر حاضر: آستانه‏ی حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام در حدود سیصد و پنجاه متری شمال شرقی آستانه‏ی سیدالشهدا ابی‏عبدالله الحسین علیه‏السلام قرار دارد و یک میدان بزرگ هر دو آستانه را دربر گرفته است. قبر مطهر در وسط حرم شریف واقع شده و بر روی آن صندوق خاتم نفیس اهدایی قرار دارد که با گذشت زمان تعمیراتی روی آن انجام شده است. روی صندوق را ضریح نقره‏ای پوشانده که به همت بزرگ مرجع جهان تشیع، مرحوم آیت‏الله العظمی سید محسن حکیم «قدس سره«، و با دست هنرمندان ایرانی در اصفهان با به کار بردن چهارصد هزار مثقال نقره‏ی خالص و هشت هزار مثقال طلا

پس از سه سال کار مداوم در سال 1385 ق در حرم مطهر نصب گشته است. چهار طرف حرم شریف دارای چهار رواق قرینه است که ابهت خاصی به حرم بخشیده و به یکدیگر منتهی می‏گردند. سقف و تمامی دیوارهای حرم مطهر و رواقها به دست هنرمندان ایرانی آینه‏کاری شده و بر فراز ضریح یک گنبد بزرگ بنا شده که در سال 1375 ق طلاکاری آن انجام یافته است. در دو طرف ایوان جنوبی حرم، دو مأذنه (مناره) به شکل زیبایی سر به فلک کشیده است. در قسمت جنوبی حرم یک ایوان سرتاسری سرپوشیده واقع شده است که در وسط آن یک در طلایی میناکاری ساخت اصفهان و در سمت شرق و غرب آن نیز دو در کوچک دیگر واقع است که هر سه در به داخل رواق جنوبی منتهی می‏شود.

آستانه‏ی حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام دارای یک صحن چهارگوش است که حرم مطهر در وسط آن واقع شده و در چهار طرف صحن حجراتی بنا گشته که در آن جمع کثیری از علمای امامیه و سلاطین و امرای شیعه دفن شده‏اند و کاشیکاری موجود در تمامی صحن آستانه، مربوط به عصر قاجاریه و بعد از آن است. صحن شریف دارای هشت در بزرگ ورودی و خروجی است: در قسمت جنوب صحن، در قبله و یا درب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم و در سمت شمال درب امام محمدجواد علیه‏السلام قرار دارد. قسمت غرب صحن دارای چهار درب می‏باشد: 1. درب امام حسن علیه‏السلام 2. درب امام حسین علیه‏السلام 3. درب امام صاحب الزمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» 4. درب امام موسی بن جعفر علیهماالسلام. قسمت شرقی صحن نیز دارای دو درب به نامهای درب امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام و درب امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام می‏باشد. مساحت آستانه‏ی ابوالفضل العباس علیه‏السلام بالغ بر 4370 متر مربع می‏باشد و از نظر نقشه و سبک معماری مانند آستانه‏ی سیدالشهدا ابی‏عبدالله الحسین علیه‏السلام، منتها کوچکتر از آن است (2).

عمان سامانی در گنجینة الأسرار گوید:

باز لیلی زد به گیسو شانه را

سلسله جنبان شد این دیوانه را

سنگ بردارید ای فرزانگان‏

ای هجوم آرنده بر دیوانگان‏

از چه بر دیوانه‏تان آهنگ نیست؟

او مهیا شد؛ شما را سنگ نیست؟

عقل را با عشق، تاب جنگ کو؟

اندر اینجا سنگ باید، سنگ کو؟!

باز دل افراشت از مستی علم‏

شد سپهدار الم، جف القلم‏

گشته با شور حسینی نغمه‏گر

کسوت عباسیان کرده ببر

جانب اصحاب، تازان با خروش‏

مشکی از آب حقیقت پر به دوش‏

کرده از شط یقین آن مشک پر

مست و عطشان همچو آب آور شتر

تشنه‏ی آبش حریفان سر به سر

خود ز مجموع حریفان تشنه‏تر

چرخ ز استسقای آبش در طپش‏

برده او بر چرخ بانگ العطش‏

ای ز شط سوی محیط آورده آب‏

آب خود را ریختی واپس شتاب‏

آب آری سوی بحر موج خیز

بیش از این آبت مریز، آبت بریز! (3)

در توجه به عالم خراباتیان صاحبدل و اخوان مقبل و استمداد همت و شروع به مطلب فخرالشهداء حضرت ابوالفضل علیه‏السلام

باز از میخانه دل بویی شنید

گوشش از مستان هیاهویی شنید

دوستان را رفت ذکر از دوستان‏

پیل را یاد آمد از هندوستان‏

ای صبا ای عندلیب کوی عشق‏

ای تو طوطی حقیقتگوی عشق‏

ای همای سدره و طوبی نشین‏

ای بساط قرب را روح‏الأمین‏

ای به فرق عارفان کرده گذار

ای به چشم پاک‏بینان رهسپار

رو به سوی کوی اصحاب کریم‏

باش طائف اندر آن والا حریم‏

در گشودندت گر اخوان از وفا

راه اگر جستی در آن دارالصفا،

شو در آن دارالصفا رطب اللسان‏

همطریقان را سلام از من رسان‏

خاصه، آن بزم محبان را حبیب‏

گلشن اهل صفا را عندلیب‏

اصفهان را عندلیب گلشن اوست‏

در اخوت گشته مخصوص من اوست‏

گوی ای جنت به جستجویتان‏

تشنه لب کوثر به خاک کویتان‏

دستی این دست ز کار افتاده را

همتی این یار بار افتاده را

تا که بر منزل رساند بار را

پر کند (گنجینة الأسرار) را

شوری اندر زمره‏ی ناس آورم‏

در میان، ذکری ز عباس آورم‏

نیست صاحب همتی در نشأتین‏

همقدم عباس را، بعد از حسین‏

در هواداری آن شاه الست‏

جمله را یک دست بود، او را دو دست!

در بیان این که طی وادی طریقت و قطع جاده‏ی حقیقت را، همتی مردانه در کار است که آن جامه مناسب بر اندام قابلیت هر کس [نبوده] و پای مجاهده‏ی هر نالایق را به آن پایه دسترس نیست.

نه هر پرنده به پروانه می‏رسد در عشق‏

که باز ماند اگر صد هزار پر دارد

و در اینجا بر کمال همت حضرت عباس علیه‏السلام و نهایت قابلیت آن زبده‏ی ناس «سلام الله علیه» بر مشرب اهل عرفان تمثیلی است:

آن شنیدستم یکی ز اصحاب حال‏

کرد روزی از در رحمت سؤال‏

کاندر این عهد از رفیقان طریق‏

رهروان نعمت اللهی فریق‏

کس رسد در جذبه بر نور علی؟

گفت اگر او ایستد بر جا، بلی!

لاجرم آن قدوه‏ی اهل نیاز

آن به میدان محبت یکه‏تاز

آن قوی پشت خدابینان ازو

و آن مشوش حال بیدینان ازو

موسی تو حیدرا، هارون عهد

از مریدان، جمله کاملتر به جهد

طالبان راه حق را بد دلیل‏

رهنمای جمله، بر شاه جلیل‏

بد به عشاق حسینی، پیشرو

پاک خاطر آی و پاک اندیش رو

می‏گرفتی از شط توحید آب‏

تشنگان را می‏رساندی با شتاب‏

روز عاشورا به چشم پر ز خون‏

مشک بر دوش آمد از شط چون برون‏

شد به سوی تشنه‏کامان رهسپر

تیرباران بلا را شد سپر

بس فروبارید بر وی تیر تیز

مشک شد بر حالت او اشکریز!

اشک چندان ریخت بر وی چشم مشک‏

تا که چشم مشک خالی شد ز اشک!

تا قیامت، تشنه‏کامان ثواب‏

می‏خورند از رشحه‏ی آن مشک، آب‏

بر زمین، آب تعلق پاک ریخت‏

وز تعین بر سر آن خاک ریخت‏

هستیش را دست از مستی فشاند

جز حسین اندر میان چیزی نماند!


1) آری، به قول معروف: دعوا بر سر «لحاف» ملا بوده است! به قول شاعر: زیان کسان از پی «سود» خویش‏بجویند و «دین» اندر آرند پیش!امروزه نیز در قلمرو حکومت آل سعود، تأسیسات سر به فلک کشیده‏ی کمپانی آمریکایی «آرامکو«، بدعت نیست، اما تعمیر بقاع متبرکه‏ی بقیع، بدعت است! چشم باز و گوش باز و، این عمی؟!حیرتم از…!.

2) منابع: تاریخ العراق بین احتلالین: عباس الغراوی، 3 / 317 و 5 / 262؛ تاریخ کربلاء: دکتر عبدالجواد کلیددار، 270 – 268؛ تاریخ کربلاء معلی: حسین عمادزاده، 196 – 180؛ دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة: 12 / 271؛ کربلاء فی حاضرها و ماضیها (خطی(؛ مجالس المؤمنین: 2 / 318؛ مجالی اللطف بأرض الطف: شیخ محمد سماوی، 45.

3) آب اول به معنی آبرو، و آب دوم به معنی همین مایع روانی است که می‏آشامند.