گویند: در مجلسی سخن از فضل و عظمت علمی حضرت عباس علیهالسلام به میان آمد، یکی از علمای زاهد غیر شیعه که در آنجا حضور داشت، به زهد و علم و آثار علمی خود مغرور شده خود را در ردیف حضرت عباس علیهالسلام یا عالمتر از او دانست. حاضران او را سرزنش کردند و مجلس ختم شد، بعد از چند روزی او را در حرم حضرت عباس علیهالسلام دیدند که ریسمانی به گردن خود بسته و سر دیگر ریسمان را به ضریح مطهر گره زده گریه میکند و با عجز و لابه خود را سرزنش مینماید. ماجرا را از او پرسیدند، در پاسخ گفت: «شب گذشته در عالم خواب دیدم مجلس باشکوهی از علما و برجستگان تشکیل شده، شخصی
خبر داد که حضرت ابوالفضل علیهالسلام به مجلس شما میآید، پس از لحظاتی نور تابان آن حضرت بر آن مجلس تابید و باشکوه بینظیری وارد مجلس شد. در صدر مجلس روی صندلی نشست، حاضران همه در برابرش خضوع نموده بودند. ترس و وحشت مرا به خاطر جسارتی که کرده بودم فراگرفت، آن بزرگوار به همهی افراد حاضر با نظر مهرانگیز نگریست و صحبت کرد. وقتی که نوبت به من رسید، فرمود: «تو چه میگویی؟»
من از گفتهام اظهار پشیمانی کردم فرمود: «من در نزد پدرم و برادرانم حسن و حسین علیهالسلام درس آموختهام و در دین خود و آنچه آموختهام به مرحلهی یقین رسیدهام، ولی تو در شک و تردید به سر میبری و در امامت امامان حق علیهالسلام شک داری، آیا چنین نیست؟»
و پس از بیان دیگر با دست مبارک، ضربتی به دهانم زدند که از خواب بیدار شدم، اکنون به جهل و گمراهی خود اعتراف میکنم و به آستان مقدسش برای درخواست عفو و لطف آمدهام. (1).
نظیر این ماجرا این که: در مجلسی یکی از افرادی که ظاهرا اهل اطلاع به نظر میرسید میگفت سلمان از نظر علمی بر حضرت عباس علیهالسلام برتری دارد، زیرا علی علیهالسلام در شأنش فرموده:
سلمان بحر لا ینزح؛
سلمان دریای بیپایان است. (2).
او شبی در عالم خواب دید در مجلس باشکوهی هست
و حضرت عباس علیهالسلام در صدر مجلس نشسته و سلمان دست به سینه برای خدمتگذاری آن حضرت ایستاده است و به او میگوید: «ای مرد! چرا اشتباه میکنی، افتخار من این است که خدمتگذار فرزند علی علیهالسلام، حضرت عباس علیهالسلام میباشم«. (3).
1) اقتباس از کتاب ترجمه العباس از سید عبدالرزاق مقرم، ص 195.
2) بحار، ج 22، ص 319 تا 320.
3) شخصیت ابوالفضل، ص 114.