و اما عبد مناف فرزند قصی از نظر بزرگی و شرافت، موقعیت ممتازی داشت و چون بسیار خوش سیما و زیبا روی بود او را ماه بطحاء میگفتند، و بدان جهت که بسیار سخاوتمند بود و حتی در زمان پدرش نیز کسی را از جود و کرم خود محروم نمیساخت به او لقب فیاض داده بودند، و چو علو قدر به منزلت بالائی در میان اعراب یافته بود وی را مناف میخواندند و از هر سو به او روی میکردند (1) نام قبلی وی عبد بود و متعاقبا به او عبد مناف میگفتند.
گفتار ابندحلان در کتاب «السیرة النبویة» دائر بر اینکه مادر عبد مناف وی را به خدمت بتی به نام مناف گماشته بود، بدون شک دور از حقیقت است. زیرا پدران و مادران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قطعا در تمام ادوار زندگی خود از پلیدی بت پرستی منزه و پاک بودهاند، و مسلما اگر کسی بگوید که برخی از اجداد و نیاکان حضرتش بت میپرستیدهاند نادرست است. بوصیری شاعر معروف نیز در این مورد چنین گفته است:
لم تزل فی ضمائر الکون تختا
رلک الامهات و الآباء
پیوسته پدران و مادران تو در عالم وجود از برگزیدگان بودهاند.
مضافا به اینکه در میان بتها هیچ بتی به اسم «مناف» وجود نداشته و فقط بت «منات» بوده است، و به همین جهت ابنکلبی در صفحهی 32 کتاب «الأصنام» میگوید:
معلوم نیست این بت (مناف) کجا و مال چه کسی بوده و چه کسی آن را درست کرده است.
رقی و زبیر را باور این است که مادر عبد مناف او را به خدمت منات گمارده بود و بدین جهت اسم او را عبد منات میگفتند، و برای اینکه با عبد منات فرزند کنانه اشتباه نشود قصی آن را به عبد مناف تغییر داده است. ولی از آنچه که ما گفتیم بطلان این نظر نیز روشن میگردد (2).
خانوادهی عبد مناف از محترمترین خانوادههای قریش بودند (3)، و به جهت سیادت عبد مناف کمان اسماعیل و پرچم نزار در نزد وی بود. بنابر سنگ نبشتههائی که به دست آمده از جملهی وصایای عبد مناف به قریش، وصیت به تقوا و پرهیزگاری خداوند متعال جل جلاله و پیوند با خویشاوندان بوده است (4).
1) اثبات الوصیة، ص 75.
2) الروض الانف، ج 1، ص 6.
3) تاج العروس، ج 6، ص 263.
4) سیرهی دحلانیه در حاشیهی حلبیه، ج 1، ص 17.