این جمله از زیارت نامهی حضرت عباس علیهالسلام از زبان امام صادق علیهالسلام گرفته شده که فرمود: «سلام بر تو ای عبد صالح» (که قبلا ذکر شد(.
حضرت عباس علیهالسلام هم عبد خدا بود و هم صالح و خالص بود، در عبودیت و بندگی او هیچگونه شائبه نبود، نه تنها در نماز و امور عبادی بلکه در همهی امور بندهی مطیع خدا بود. هرگز خطایی در زندگی او دیده نشد او حتی در دوران خردسالی «یک» گفت و در برابر سخن پدرش که فرمود: بگو «دو«، دو نگفت و علتش را چنین تبیین کرد: «با زبانی که یک گفتهام، شرم دارم که دو بگویم.» (و از حریم یکتایی خدا خارج شوم.)
حضرت علی علیهالسلام وقتی که اوج عبودیت عباسش را دریافت، دو چشم عباسش را غرق در بوسه کرد. (1) آن چشمان نافذی که طلعت یکتایی خدا را در همه چیز مینگرد و حقیقت بین است و مظهر عشق به خدا است. به گفتهی شاعر:
نور دل حیدر است و شمع شهیدان
مظهر حق است نور روی اباالفضل
عبودیت و بندگی خالص خدا، اساس و سنگ زیرین بنای سایر ارزشها است. عظمت هر کسی بستگی به درجهی عبودیت او در پیشگاه خدا دارد. خداوند وقتی که میخواهد اوج عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله را که در مسألهی معراج آشکار شد، بیان کند، عامل اصلی آن را بندگی محمد صلی الله علیه و آله معرفی کرده و در آغاز سورهی اسراء میفرماید:
سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیر؛
پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجد اقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم، برد تا آیات خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بینا است.
آری، شنوایی و بینایی مطلق خدا، بندگان صالح را به مقام بسیار بلند میرساند، به قول شاعر:
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کنند تا همه جانت کنند
خوی حیوانی سزاوار تو نیست
ترک این خو کن، سلیمانت کنند
در آیهی مذکور اشارهای به این معنی شده که عبودیت و بندگی خالصانهی پیامبر صلی الله علیه و آله – نه رسالت او – موجب معراج او که از شاخصههای عظیم رسالت او است گردید.
حضرت عباس علیهالسلام در روز عاشورا برادرانش را جلوتر به میدان فرستاد تا به فیض عظمای شهادت نایل گردند و جهاد آنها را به حساب خدا بگذارد و از تحمل داغ آنها ثواب ببرد. به برادرش عبدالله فرمود:
تقدم یا اخی، حتی اراک قتیلا و احتسبک؛
برادرم پیش از من به میدان بشتاب تا تو را کشته بنگرم و داغ مصیبت تو را به حساب خدا نهاده و به پاداش آن برسم. (2).
روایت شده؛ قاسم بن اصبغ نباته گفت: مردی از طایفه بنی دارم را دیدم که رویش سیاه شده بود. به او گفتم: چهرهی تو سفید بود، چرا این گونه سیاه شده است؟ در پاسخ گفت: «من مردی را که در میان دو چشمانش (پیشانیش) اثر سجده آشکار بود کشتم.» گفتم: او چه کسی بود؟ گفت: «او عباس فرزند علی علیهالسلام بود.» (3).
و در نقل دیگر آمده؛ این شخص سنگدل گفت: «از آن وقتی که این آقا (حضرت عباس علیهالسلام) را کشتهام تاکنون، هر شب نزد من میآید و گریبان مرا میگیرد و کشان کشان مرا به پرتگاه دوزخ میبرد و مرا در میان دوزخ میافکند. در عالم خواب فریاد و شیون میزنم، به طوری که همهی افراد محل صدای شیون مرا میشنوند.» (4).
عبودیت، نهایت خضوع در برابر خدا و تسلیم در برابر نمایندهی خدا، پیامبر و امام معصوم علیهالسلام است، عبودیت آن چنان انسان را به کمال میرساند که اگر کامل باشد عبد را خداگونه میکند و او را مظهر جلال و جمال خدا مینماید و گاهی از او کارهایی مانند تصرف در عالم تکوین و کرامت صادر میشود که کار خدایی است (چنانکه از حضرت عباس علیهالسلام به طور مکرر صادر شده است) به فرمودهی امام صادق علیهالسلام:
العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة؛
عبودیت گوهری است که به حقیقت و عمق آن ربوبیت است. (5).
یعنی انسان را به قدری به خدا نزدیک میکند که مظهر صفات خدا میشود، مثلا آهن را در کوره میگذارند، گداخته و به صورت آتش در میآید، آن آهن در عین آنکه آهن است آن چنان به آتش نزدیک شده که خود آتش گونه شده است.
1) مستدرک الوسایل، ج 2، ص 635.
2) مقاتل الطالبیین، ص 32 و 33.
3) نسبت قتل به مردی از طایفه بنی دارم، از این رو است که او عمود آهنین بر سر مقدس حضرت عباس علیهالسلام زد.
4) بحار، ج 45، ص 306.
5) مصباح الشریعه، باب 100.