چون عبدالمطلب سلام الله علیه به دنیا آمد او را شیبة الحمد میخواندند، چه آنکه قریش در سختیها و برای رفع مشکلاتشان به وی مراجعه میکردند. او رئیس قوم و شریف مکه و از حکیمان قریش و بسیار بردبار و حلیم بود.
عبدالمطلب بنیانگذار پارهای از چیزها بود که بعدا اسلام آنها را امضاء و تأیید فرمود، از جمله:
ازدواج با نامادری را بر فرزندان ممنوع کرد.
گنجی پیدا کرد و خمس آن را به فقرا تصدق نمود.
در مورد خونبهای قتل، صد شتر معین کرد.
تا زمان وی تعداد طواف بر گرد خانهی کعبه عدد معینی نداشت و او
برای اولین بار هفت مرتبه طواف خانهی کعبه را لازم ساخت.
قطع دست سارق و تحریم خمر و زنا نیز از اوست.
همچنین مقرر داشت برهنه و عریان بیت الله الحرام را طواف نکنند.
قمار و خوردن گوشت آنچه را که از برای بتها قربانی میکردند ممنوع ساخت (1).
فرازهایی زیر از اوست:
قبل از اینکه ظالم از این دنیا برود مسلما از او انتقام گرفته خواهد شد. در پی این دنیا سرای دیگری است که در آن نیکوکار به پاداش احسان خود میرسد و بدکار جزای بدی خود را خواهد دید، و اگر ظالم در این دنیا به عقوبت و مجازات ظلم خود نرسد آن مجازات در آخرت برای او مهیاست (2).
از القاب دیگر عبدالمطلب فیاض بود و آن به جهت بخشش فراوان او بود تا بدان حد که پرندگان و وحوش نیز از خوان نعمت او بیبهره نبودند (3).
عبدالمطلب از عزت و شرافت بسیاری برخوردار بود به طوری که در مقابل خانهی کعبه برای او فرشی میگستردند و اینکار برای هیچکس جز او سابقه نداشت و جز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی حق و اجازهی نشستن روی آن فرش و همنشینی با عبدالمطلب را نداشت (4) و اگر یکی از عموهای پیامبر صلی الله علیه و آله قصد دور کردن ایشان را از آن فرش داشت عبدالمطلب فریاد زنان به او میگرفت که او (پیامبر) صلی الله علیه و آله دارای شأنی رفیع و منزلتی والاست (5).
البته با توجه به اینکه عبدالمطلب یکی از اوصیاء بود، این امر از وی تعجبی ندارد. وی کتب آسمانی را مطالعه میکرد. حضرت ابوطالب علیهالسلام به
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله اظهار داشت که:
پدرم (عبدالمطلب) تمام کتب آسمانی را قرائت میکرد و همواره میگفت: از نسل من پیامبری ظهور خواهد کرد و من علاقهمندم که زمان وی را درک کنم و به او ایمان آورم و هر کس از اولاد من در آن زمان باشد باید به او ایمان آورد (6).
حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرمود:
و الله ما عبد أبی، و لا جدی عبدالمطلب، و لا عبد مناف، و لا هشام صنما، و انما کانوا یعبدون الله و یصلون الی البیت، علی دین ابراهیم، متمسکین به.
قسم به خدا پدر و جد من عبدالمطلب و عبد مناف و هاشم بت نپرستیده و فقط خدای را میپرستیدند و به سوی خانهی خدا نماز میگزاردند و به آئین ابراهیم علیهالسلام متدین بودند (7).
1) خصال شیخ صدوق؛ سیرهی حلبیه، ج 1، ص 5.
2) سیرهی حلبیه، ج 1، ص 12.
3) همان کتاب، ص 4.
4) یعقوبی، ج 2، ص 11، تاریخ الخمیس، ج 1 ص 270.
5) سیرهی حلبیه، ج 1، ص 129.
6) بحار، ج 9، ص 31.
7) کمال الدین صدوق، ص 104.