وی در حرمین مکه و مدینه قاضی القضاة بود، و از اولاد اوست قاسم بن عبدالله
بن حسن بن حسن بن عبیدالله مذکور و صاحب امام ابیمحمد الحسن العسکری علیهالسلام بود و این قاسم در مدینه صاحب شأن و منقبت بود و سعی میکرد مابین بنو علی و بنو جعفر را صلح دهد، و کان أحد أصحاب الرأی واللسان (1).
حمزه: از نوادگان جلیلالقدر ابوالفضل علیهالسلام، سید عظیمالشأن، ابویعلی حمزة بن قاسم بن علی بن حمزةالأکبر بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤمنین علیهمالسلام میباشد. علامهی بزرگوار میرزا محمد علی اردوبادی صفحاتی طلایی دربارهی حیات او نگاشته است که ما عین سخنان وی را نقل مینماییم، او گوید:
ابویعلی از علمای اهل بیت و یگانهای برخاسته و از خاندان وحی و سروی بلند و افراشته در بوستان بنیهاشم است. او از مشایخ روایت بود و علمای بلاد برای بهرهوری از علوم اهل بیت علیهمالسلام نزد وی میشتافتند، که از جملهی آنان است:
1. ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری، از علمای بزرگ شیعه و حامل علوم ائمهی اطهار علیهمالسلام (متوفی 385 ه ق(.
2. حسین بن هاشم مؤدب.
3. علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق. او و حسین بن هاشم فوق الذکر، هر دو از مشایخ شیخ صدوق، ابنبابویه قمی، هستند.
4. علی بن محمد قلانسی، از مشایخ عالم و رجالی بزرگ ابوعبدالله حسین بن عبدالله غضائری.
5. ابوعبدالله حسین بن علی خزاز قمی (2).
از نام شاگردان و دست پروردگان او، به دست میآید که وی در دوران ثقةالاسلام کلینی (مؤلف کافی) میزیسته و اواخر قرن سوم و اوایل سدهی چهارم را درک نموده است. از این رو شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «نابغة الرواة فی رابعة المئات«: (راویان نابغه در قرن چهارم) شرح حالی ممتع از او آورده و وی را از علمای زمان غیبت صغری دانسته است.
آثاری که ابویعلی نگاشته عبارت است از: کتاب التوحید، کتاب الزیارات و المناسک، کتاب الرد علی محمد بن جعفر الأسدی، کتاب من روی عن جعفر بن محمد علیهمالسلام که نجاشی و علامه به ارزشمند بودن آن اذعان نمودهاند، و بدین لحاظ شیخ آقا بزرگ در «مصنفی المقال فی مصنفی علماء الرجال» شرح حال او را در ضمن علمای رجال آورده است. نجاشی سند خود را به این کتابها، از طریق ابنغضائری و قلانسی قرار داده است. به سخنان برخی از بزرگان شیعه در ثنا و ستایش از ابویعلی توجه کنید:
نجاشی و علامه گویند: «موثق و جلیلالقدر و از علمای شیعه بوده و روایات بسیاری نقل کرده است«.
مجلسی در «وجیزه» گوید: «سخنانش اطمینان آور و احادیثش مورد اعتماد است«.
علامهی مامقانی در «تنقیح المقال» اظهار میدارد: «سید حمزه، موثق جلیلالقدر و دارای منزلتی عظیم بوده است«.
حاج شیخ عباس قمی در «الکنی والألقاب» وی را از علمای صاحب اجازهی حدیث برمیشمارد. بدین ترتیب میبینیم که علمای رجال – عموما – او را در کتب خود به علم و تقوا ستودهاند.
مقام جناب وی برتر از آن میباشد که بگوییم وی از مشایخ اجازهی حدیث – که بینیاز از هر ثنا و ستایشی هستند و شهید ثانی بدان تصریح نموده و علمای بعد از او نیز آن را پذیرفتهاند – بوده است؛ زیرا این شأن کسی است که شخصیتش ناشناخته و مجهول باشد، در حالی که منزلت سرور ما سید حمزه – همان گونه که کلام علمای رجال را در باب مقام وی بیان داشتیم، و کرامات خارج از شمار مرقد مطهرش نیز شاهد بر آن است – فوق تمامی این مراتب است. او از جمله علمای یگانه و بیهمتای اهل بیت علیهمالسلام بوده و هر فضیلت و شرافتی را از آن خود ساخته است. پس وی از کسانی نیست که در صدد اثبات موثق بودن او باشیم تا به امثال این کلمات تمسک جوییم. آری، کثرت احادیثی که وی نقل کرده نشانگر فضل و علم بسیار او میباشد، که در سخنان ائمهی اطهار علیهالسلام آمده است: «اعرفوا منازل الرجال منا بقدر روایتهم عنا«.
منزلت شیعیان ما را به قدر روایتشان از ما بشناسید و ارزیابی نمایید؛ که این
فرمایش بیانگر آن است که علمای اهل بیت باید در فراگیری علوم و احادیث ائمهی اطهار علیهمالسلام سعی و تلاش نموده و با تمام قوا به نشر و ترویج معارف آنان بپردازند، و طبعا از آنجا که هر یک از این موارد، بنده را به خداوند تبارک و تعالی و اولیای مقرب او نزدیک میسازد، پس چه میتوان گفت دربارهی کسی چون سید بزرگوار ما، حمزه، که شاخهای از شجرهی طیبهی آنان بوده و از تمامی آن خصال نیک بهره داشته است.
اما مشایخ او در روایت، که بعد از جستجو در کتب رجال و حدیث – همچون «رجال» شیخ طوسی، «فهرست» نجاشی و «کمالالدین» شیخ صدوق – نام آنان را به دست آوردهایم، به قرار زیر میباشند:
1. عالم جلیلالقدر، سعد بن عبدالله اشعری.
2. حسن بن میثل.
3. محمد بن سهل بن ذارویه قمی.
4. علی بن عبد بن یحیی.
5. جعفر بن مالک فزاری کوفی.
6. ابوالحسن علی بن جنید رازی.
7. و استاد بزرگ او، امانتدار ناموس امامت و امین بر ودیعهی پروردگار سبحان، ابوعبدالله یا ابوعبیدالله محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیهالسلام میباشد و شاهدی بر جلالت مقام او آنکه، چون بعد از وفات امام حسن عسکری علیهالسلام حکومت جائرانهی وقت بشدت در صدد یافتن حضرت بقیةالله علیهالسلام یا مادر ایشان برآمد، و بدین سبب سربازانش به خانهی امام علیهالسلام هجوم بردند – و این هراسشان ناشی از آن بود که شنیده بودند فرزند امام عسکری علیهالسلام دولتهای باطل را سرنگون میسازد – در آن هنگامهی مصیبت بار، ابوعبدالله محمد بن علی مادر گرانقدر و مطهر حضرت ولیعصر، نرجس خاتون – سلام الله علیه و علیها – را به خانهی خود برد تا از شر معاندان در امان بماند (3).
در اینجا به حسب ظاهر میتوانیم بگوییم که خانهای که مادر امام علیهالسلام در آن به سر میبرد، لاجرم محل رفت و آمد ناموس دهر حضرت صاحبالأمر صلوات الله
علیه، آن حامل مقام عظیم خلیفةاللهی، حافظ اسرار ربالعالمین، ظرف مشیت حق – جلجلاله – و دریای بیکران علوم و معارف ربانی بوده است تا از مادر گرانقدرش بازدید و تفقد نماید و بدین ترتیب، حضرتش – سلام الله علیه – به شرف آن خانه و خانواده افزوده و عزت ابدی را از آنان ساخته است. نیز شک نیست که ابوعبدالله از علوم حضرتش بهره میجسته و از انوار شریفش بس فروغها برمیگرفته است. در این صورت آیا دیگر نیازی به ذکر توثیقات علما پیرامون شخصیت او باقی میماند؟!
ابنعنبه در «عمده» میگوید: ابوعبدالله در بصره اقامت داشت و از امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام و دیگر ائمه علیهمالسلام در آن شهر و غیر آن روایت نقل مینمود و فردی محترم و عالم و شاعر بود. و نجاشی اظهار میدارد که وی روایتگر حدیث از امام هادی و حضرت عسکری علیهمالسلام بوده و با حضرتش مکاتباتی داشته است، و کتابی به نام «مقاتل الطالبیین» (غیر از «مقاتل الطالبیین» تألیف ابوالفرج اصفهانی» تألیف کرده است.
باری، برای این سید بزرگوار، «ابویعلی«، همین شرف و فضیلت بس که از مکتب چنین استادی بهره جسته و از منبع فیض وی استفاضه نموده است.
جد حمزه، علی بن حمزة بن الأکبر بن حسن میباشد که نجاشی در «فهرست» و علامهی حلی در «خلاصه» و نیز صاحبان «وجیزه» و «بلغه» به وثاقت او تصریح کردهاند. قبلا یادآور شدیم که نیای حمزه، به اعتراف مأمون، شبیه جدش امیرالمؤمنین علیهالسلام و سیدی جلیلالقدر و دارای منزلتی عظیم بوده است.
نیای دیگر حمزه، حسن بن عبیدالله است که عالم نسبشناس: عمری، در «مجدی» گوید که از راویان احادیث اهلبیت علیهمالسلام به شمار میرفته است. و عبیدالله بن عباس، جد اعلای حمزه، نیز در کتاب رجال، از علمای مذهب شیعه محسوب شده است.
مرقد مطهر سید حمزه در جنوب حله، در زمین جزیره مابین دجله و فرات، در قریهای همنام خودش موسوم به «قریهی حمزه» نزدیک «قریهی مزیدیه» قرار دارد و زیارتگاه شیعیان و محل انجام نذور و تبرک جویی آنان است. کراماتی نیز بدان مرقد منسوب میدارند که آرامش بخش دلها و مایهی امید حاجتمندان میباشد. این مرقد، قبلا مشهور به مرقد حمزه فرزند حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام بود، در صورتی که از نظر تاریخ و علم
رجال محقق است که قبر فرزند امام موسی کاظم علیهالسلام در شهر ری، جنب بارگاه حضرت سیدعبدالعظیم حسنی سلام الله علیه، قرار دارد.
از جمله اموری که مؤید صحت انتساب مرقد و قریهی حمزه به ابویعلی حمزة بن قاسم است، داستان زیر میباشد: عالم ربانی و فقیه عظیمالشأن، سید مهدی قزوینی، بعد از آنکه در حله اقامت گزید و در آنجا به تبلیغ دین مبین و تثبیت ارکان مذهب در میان مردم آن سامان پرداخت، چون برای هدایت و ارشاد بنی زبید عازم دیار آنان میگشت از مرقد حمزه ابویعلی عبور مینمود، اما وی را زیارت نمینمود، و بدان سبب رغبت مردم در زمان او برای زیارت سید حمزه رو به کاستی رفت. یک بار از آنجا گذشت و اهل قریه خواستند که به زیارت مرقد مطهر برود، اما وی عذر خواست و متذکر شد، که من کسی را که نمیشناسم زیارت نمیکنم!
شب هنگام سید در آن قریه خوابید و فردا به مزیدیه رفت. در اواخر شب آن روز، برای نماز شب بپاخاست و پس از ادای آن در انتظار طلوع فجر بود که مردی در لباس سادات آن قریه، که سید مهدی او را به صلاح و تقوا میشناخت، وارد شد و پس از اینکه سلام نمود و نشست گفت: به قبر حمزه اعتنایی ننمودی و آن را زیارت نکردی؟!
سید گفت: آری.
علوی گفت: چرا؟
سید همان جواب را که به اهل قریه داده بود به وی خاطر نشان ساخت.
علوی گفت: بسا امر مشهوری که اصلی نداشته باشد، و این قبر حمزه فرزند حضرت امام موسی کاظم علیهالسلام که اشتهار یافته نیست، بلکه قبر ابویعلی حمزة بن قاسم علوی عباسی یکی از علمای صاحب اجازهی حدیث میباشد که در کتب رجال وی را ستوده و از او با علم و تقوا یاد کردهاند.
سید مهدی گمان کرد که وی از عوام سادات بوده و این قول را از یکی از علما شنیده است و با خود گفت: او کجا و اطلاع از کتب رجال و حدیث کجا؟! و از اینروی به وی توجه چندانی نکرد و برای آگاهی از طلوع فجر به تفحص پرداخت. آن مرد علوی هم از نزدش خارج شد و سید به ادای فریضه و تعقیبات پرداخت تا اینکه فروغ زرین اشعهی خورشید بر قریه پرتو افکند.
سپس سید مهدی خود به کتب رجالییی که به همراه داشت، مراجعه نمود و مشاهده کرد که گفتهی آن علوی با حقیقت منطبق است. بعدا بتدریج اهل قریه به اقامتگاه او آمده و نزد وی حضور یافتند. در آن میان سید، آن مرد علوی را هم مشاهده نمود. سید از او پرسید که آن سخن پیرامون سید حمزه را که قبل از طلوع فجر به وی گفته بود از کجا به دست آورده است؟ علوی به خداوند متعال قسم خورد که قبل از فجر نزد سید نیامده و اصولا شب را در خارج از قریه به سر برده است! و چون از مردم شنیده است که ایشان بدانجا مشرف شده و برای زیارت وی نزدش شتافته، و قبل از آن ایشان را ندیده است.
سید مهدی با شنیدن این سخن، فورا از جا برخاست و سوار مرکب شد و عازم زیارت مرقد مطهر سیدحمزه گشت، در حالی که میگفت: هم اکنون بر من واجب شد که به زیارت وی بشتابم و من شک ندارم آن فرد علوی، حضرت بقیةالله – ارواحنا فداه – بوده است.
از آن روز، مرقد شریف سیدحمزه، اعتبار و رونقی چشمگیر یافت و شیعیان برای زیارت و تبرک و شفاعت جویی از وی به درگاه پروردگار، نزد وی مشرف میشوند. بعد از آن نیز، سیدمهدی در «فلک النجاة» و به تبع او دیگران نیز در کتب خود، (همچون علامه نوری در «تحیةالزائر«، علامه مامقانی در «تنقیح المقال«، و محدث قمی در «الکنی و الألقاب«) به صحت انتساب آن مدفن به حمزة بن قاسم، از نوادگان ابوالفضل العباس علیهالسلام تصریح نمودند (4).
1) اختران تابناک: شیخ ذبیح الله محلاتی جلد 2 صفحهی 169، انتشارات کتابفروشی اسلامیه تهران.
2) ر. ک، رجال شیخ طوسی، فهرست نجاشی و امالی و کمالالدین شیخ صدوق.
3) فهرست نجاشی: صفحهی 145. اما در کمالالدین صدوق آمده است که مادر امام سلام الله علیه، در زمان حضرت عسکری علیهالسلام درگذشت.
4) سردار کربلا: ترجمهی العباس مقرم، صفحهی 51؛ نقل از: جنةالمأوی: محدث نوری (که همراه با جلد 53 بحارالأنوار چاپ شده است(.