جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عبدالله بن حسن بن عبیدالله بن عباس

زمان مطالعه: 7 دقیقه

وی در حرمین مکه و مدینه قاضی القضاة بود، و از اولاد اوست قاسم بن عبدالله

بن حسن بن حسن بن عبیدالله مذکور و صاحب امام ابی‏محمد الحسن العسکری علیه‏السلام بود و این قاسم در مدینه صاحب شأن و منقبت بود و سعی می‏کرد مابین بنو علی و بنو جعفر را صلح دهد، و کان أحد أصحاب الرأی واللسان (1).

حمزه: از نوادگان جلیل‏القدر ابوالفضل علیه‏السلام، سید عظیم‏الشأن، ابویعلی حمزة بن قاسم بن علی بن حمزةالأکبر بن حسن بن عبیدالله بن عباس بن امیرالمؤمنین علیهم‏السلام می‏باشد. علامه‏ی بزرگوار میرزا محمد علی اردوبادی صفحاتی طلایی درباره‏ی حیات او نگاشته است که ما عین سخنان وی را نقل می‏نماییم، او گوید:

ابویعلی از علمای اهل بیت و یگانه‏ای برخاسته و از خاندان وحی و سروی بلند و افراشته در بوستان بنی‏هاشم است. او از مشایخ روایت بود و علمای بلاد برای بهره‏وری از علوم اهل بیت علیهم‏السلام نزد وی می‏شتافتند، که از جمله‏ی آنان است:

1. ابومحمد هارون بن موسی تلعکبری، از علمای بزرگ شیعه و حامل علوم ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام (متوفی 385 ه ق(.

2. حسین بن هاشم مؤدب.

3. علی بن احمد بن محمد بن عمران دقاق. او و حسین بن هاشم فوق الذکر، هر دو از مشایخ شیخ صدوق، ابن‏بابویه قمی، هستند.

4. علی بن محمد قلانسی، از مشایخ عالم و رجالی بزرگ ابوعبدالله حسین بن عبدالله غضائری.

5. ابوعبدالله حسین بن علی خزاز قمی (2).

از نام شاگردان و دست پروردگان او، به دست می‏آید که وی در دوران ثقةالاسلام کلینی (مؤلف کافی) می‏زیسته و اواخر قرن سوم و اوایل سده‏ی چهارم را درک نموده است. از این رو شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب «نابغة الرواة فی رابعة المئات«: (راویان نابغه در قرن چهارم) شرح حالی ممتع از او آورده و وی را از علمای زمان غیبت صغری دانسته است.

آثاری که ابویعلی نگاشته عبارت است از: کتاب التوحید، کتاب الزیارات و المناسک، کتاب الرد علی محمد بن جعفر الأسدی، کتاب من روی عن جعفر بن محمد علیهم‏السلام که نجاشی و علامه به ارزشمند بودن آن اذعان نموده‏اند، و بدین لحاظ شیخ آقا بزرگ در «مصنفی المقال فی مصنفی علماء الرجال» شرح حال او را در ضمن علمای رجال آورده است. نجاشی سند خود را به این کتابها، از طریق ابن‏غضائری و قلانسی قرار داده است. به سخنان برخی از بزرگان شیعه در ثنا و ستایش از ابویعلی توجه کنید:

نجاشی و علامه گویند: «موثق و جلیل‏القدر و از علمای شیعه بوده و روایات بسیاری نقل کرده است«.

مجلسی در «وجیزه» گوید: «سخنانش اطمینان آور و احادیثش مورد اعتماد است«.

علامه‏ی مامقانی در «تنقیح المقال» اظهار می‏دارد: «سید حمزه، موثق جلیل‏القدر و دارای منزلتی عظیم بوده است«.

حاج شیخ عباس قمی در «الکنی والألقاب» وی را از علمای صاحب اجازه‏ی حدیث برمی‏شمارد. بدین ترتیب می‏بینیم که علمای رجال – عموما – او را در کتب خود به علم و تقوا ستوده‏اند.

مقام جناب وی برتر از آن می‏باشد که بگوییم وی از مشایخ اجازه‏ی حدیث – که بی‏نیاز از هر ثنا و ستایشی هستند و شهید ثانی بدان تصریح نموده و علمای بعد از او نیز آن را پذیرفته‏اند – بوده است؛ زیرا این شأن کسی است که شخصیتش ناشناخته و مجهول باشد، در حالی که منزلت سرور ما سید حمزه – همان گونه که کلام علمای رجال را در باب مقام وی بیان داشتیم، و کرامات خارج از شمار مرقد مطهرش نیز شاهد بر آن است – فوق تمامی این مراتب است. او از جمله علمای یگانه و بی‏همتای اهل بیت علیهم‏السلام بوده و هر فضیلت و شرافتی را از آن خود ساخته است. پس وی از کسانی نیست که در صدد اثبات موثق بودن او باشیم تا به امثال این کلمات تمسک جوییم. آری، کثرت احادیثی که وی نقل کرده نشانگر فضل و علم بسیار او می‏باشد، که در سخنان ائمه‏ی اطهار علیه‏السلام آمده است: «اعرفوا منازل الرجال منا بقدر روایتهم عنا«.

منزلت شیعیان ما را به قدر روایتشان از ما بشناسید و ارزیابی نمایید؛ که این

فرمایش بیانگر آن است که علمای اهل بیت باید در فراگیری علوم و احادیث ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام سعی و تلاش نموده و با تمام قوا به نشر و ترویج معارف آنان بپردازند، و طبعا از آنجا که هر یک از این موارد، بنده را به خداوند تبارک و تعالی و اولیای مقرب او نزدیک می‏سازد، پس چه می‏توان گفت درباره‏ی کسی چون سید بزرگوار ما، حمزه، که شاخه‏ای از شجره‏ی طیبه‏ی آنان بوده و از تمامی آن خصال نیک بهره داشته است.

اما مشایخ او در روایت، که بعد از جستجو در کتب رجال و حدیث – همچون «رجال» شیخ طوسی، «فهرست» نجاشی و «کمال‏الدین» شیخ صدوق – نام آنان را به دست آورده‏ایم، به قرار زیر می‏باشند:

1. عالم جلیل‏القدر، سعد بن عبدالله اشعری.

2. حسن بن میثل.

3. محمد بن سهل بن ذارویه قمی.

4. علی بن عبد بن یحیی.

5. جعفر بن مالک فزاری کوفی.

6. ابوالحسن علی بن جنید رازی.

7. و استاد بزرگ او، امانتدار ناموس امامت و امین بر ودیعه‏ی پروردگار سبحان، ابوعبدالله یا ابوعبیدالله محمد بن علی بن حمزة بن حسن بن عبیدالله بن عباس علیه‏السلام می‏باشد و شاهدی بر جلالت مقام او آنکه، چون بعد از وفات امام حسن عسکری علیه‏السلام حکومت جائرانه‏ی وقت بشدت در صدد یافتن حضرت بقیةالله علیه‏السلام یا مادر ایشان برآمد، و بدین سبب سربازانش به خانه‏ی امام علیه‏السلام هجوم بردند – و این هراسشان ناشی از آن بود که شنیده بودند فرزند امام عسکری علیه‏السلام دولتهای باطل را سرنگون می‏سازد – در آن هنگامه‏ی مصیبت بار، ابوعبدالله محمد بن علی مادر گرانقدر و مطهر حضرت ولیعصر، نرجس خاتون – سلام الله علیه و علیها – را به خانه‏ی خود برد تا از شر معاندان در امان بماند (3).

در اینجا به حسب ظاهر می‏توانیم بگوییم که خانه‏ای که مادر امام علیه‏السلام در آن به سر می‏برد، لاجرم محل رفت و آمد ناموس دهر حضرت صاحب‏الأمر صلوات الله

علیه، آن حامل مقام عظیم خلیفةاللهی، حافظ اسرار رب‏العالمین، ظرف مشیت حق – جل‏جلاله – و دریای بیکران علوم و معارف ربانی بوده است تا از مادر گرانقدرش بازدید و تفقد نماید و بدین ترتیب، حضرتش – سلام الله علیه – به شرف آن خانه و خانواده افزوده و عزت ابدی را از آنان ساخته است. نیز شک نیست که ابوعبدالله از علوم حضرتش بهره می‏جسته و از انوار شریفش بس فروغها برمی‏گرفته است. در این صورت آیا دیگر نیازی به ذکر توثیقات علما پیرامون شخصیت او باقی می‏ماند؟!

ابن‏عنبه در «عمده» می‏گوید: ابوعبدالله در بصره اقامت داشت و از امام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام و دیگر ائمه علیهم‏السلام در آن شهر و غیر آن روایت نقل می‏نمود و فردی محترم و عالم و شاعر بود. و نجاشی اظهار می‏دارد که وی روایتگر حدیث از امام هادی و حضرت عسکری علیهم‏السلام بوده و با حضرتش مکاتباتی داشته است، و کتابی به نام «مقاتل الطالبیین» (غیر از «مقاتل الطالبیین» تألیف ابوالفرج اصفهانی» تألیف کرده است.

باری، برای این سید بزرگوار، «ابویعلی«، همین شرف و فضیلت بس که از مکتب چنین استادی بهره جسته و از منبع فیض وی استفاضه نموده است.

جد حمزه، علی بن حمزة بن الأکبر بن حسن می‏باشد که نجاشی در «فهرست» و علامه‏ی حلی در «خلاصه» و نیز صاحبان «وجیزه» و «بلغه» به وثاقت او تصریح کرده‏اند. قبلا یادآور شدیم که نیای حمزه، به اعتراف مأمون، شبیه جدش امیرالمؤمنین علیه‏السلام و سیدی جلیل‏القدر و دارای منزلتی عظیم بوده است.

نیای دیگر حمزه، حسن بن عبیدالله است که عالم نسب‏شناس: عمری، در «مجدی» گوید که از راویان احادیث اهل‏بیت علیهم‏السلام به شمار می‏رفته است. و عبیدالله بن عباس، جد اعلای حمزه، نیز در کتاب رجال، از علمای مذهب شیعه محسوب شده است.

مرقد مطهر سید حمزه در جنوب حله، در زمین جزیره مابین دجله و فرات، در قریه‏ای همنام خودش موسوم به «قریه‏ی حمزه» نزدیک «قریه‏ی مزیدیه» قرار دارد و زیارتگاه شیعیان و محل انجام نذور و تبرک جویی آنان است. کراماتی نیز بدان مرقد منسوب می‏دارند که آرامش بخش دلها و مایه‏ی امید حاجتمندان می‏باشد. این مرقد، قبلا مشهور به مرقد حمزه فرزند حضرت امام موسی کاظم علیه‏السلام بود، در صورتی که از نظر تاریخ و علم

رجال محقق است که قبر فرزند امام موسی کاظم علیه‏السلام در شهر ری، جنب بارگاه حضرت سیدعبدالعظیم حسنی سلام الله علیه، قرار دارد.

از جمله اموری که مؤید صحت انتساب مرقد و قریه‏ی حمزه به ابویعلی حمزة بن قاسم است، داستان زیر می‏باشد: عالم ربانی و فقیه عظیم‏الشأن، سید مهدی قزوینی، بعد از آنکه در حله اقامت گزید و در آنجا به تبلیغ دین مبین و تثبیت ارکان مذهب در میان مردم آن سامان پرداخت، چون برای هدایت و ارشاد بنی زبید عازم دیار آنان می‏گشت از مرقد حمزه ابویعلی عبور می‏نمود، اما وی را زیارت نمی‏نمود، و بدان سبب رغبت مردم در زمان او برای زیارت سید حمزه رو به کاستی رفت. یک بار از آنجا گذشت و اهل قریه خواستند که به زیارت مرقد مطهر برود، اما وی عذر خواست و متذکر شد، که من کسی را که نمی‏شناسم زیارت نمی‏کنم!

شب هنگام سید در آن قریه خوابید و فردا به مزیدیه رفت. در اواخر شب آن روز، برای نماز شب بپاخاست و پس از ادای آن در انتظار طلوع فجر بود که مردی در لباس سادات آن قریه، که سید مهدی او را به صلاح و تقوا می‏شناخت، وارد شد و پس از اینکه سلام نمود و نشست گفت: به قبر حمزه اعتنایی ننمودی و آن را زیارت نکردی؟!

سید گفت: آری.

علوی گفت: چرا؟

سید همان جواب را که به اهل قریه داده بود به وی خاطر نشان ساخت.

علوی گفت: بسا امر مشهوری که اصلی نداشته باشد، و این قبر حمزه فرزند حضرت امام موسی کاظم علیه‏السلام که اشتهار یافته نیست، بلکه قبر ابویعلی حمزة بن قاسم علوی عباسی یکی از علمای صاحب اجازه‏ی حدیث می‏باشد که در کتب رجال وی را ستوده و از او با علم و تقوا یاد کرده‏اند.

سید مهدی گمان کرد که وی از عوام سادات بوده و این قول را از یکی از علما شنیده است و با خود گفت: او کجا و اطلاع از کتب رجال و حدیث کجا؟! و از اینروی به وی توجه چندانی نکرد و برای آگاهی از طلوع فجر به تفحص پرداخت. آن مرد علوی هم از نزدش خارج شد و سید به ادای فریضه و تعقیبات پرداخت تا اینکه فروغ زرین اشعه‏ی خورشید بر قریه پرتو افکند.

سپس سید مهدی خود به کتب رجالی‏یی که به همراه داشت، مراجعه نمود و مشاهده کرد که گفته‏ی آن علوی با حقیقت منطبق است. بعدا بتدریج اهل قریه به اقامتگاه او آمده و نزد وی حضور یافتند. در آن میان سید، آن مرد علوی را هم مشاهده نمود. سید از او پرسید که آن سخن پیرامون سید حمزه را که قبل از طلوع فجر به وی گفته بود از کجا به دست آورده است؟ علوی به خداوند متعال قسم خورد که قبل از فجر نزد سید نیامده و اصولا شب را در خارج از قریه به سر برده است! و چون از مردم شنیده است که ایشان بدانجا مشرف شده و برای زیارت وی نزدش شتافته، و قبل از آن ایشان را ندیده است.

سید مهدی با شنیدن این سخن، فورا از جا برخاست و سوار مرکب شد و عازم زیارت مرقد مطهر سیدحمزه گشت، در حالی که می‏گفت: هم اکنون بر من واجب شد که به زیارت وی بشتابم و من شک ندارم آن فرد علوی، حضرت بقیةالله – ارواحنا فداه – بوده است.

از آن روز، مرقد شریف سیدحمزه، اعتبار و رونقی چشمگیر یافت و شیعیان برای زیارت و تبرک و شفاعت جویی از وی به درگاه پروردگار، نزد وی مشرف می‏شوند. بعد از آن نیز، سیدمهدی در «فلک النجاة» و به تبع او دیگران نیز در کتب خود، (همچون علامه نوری در «تحیةالزائر«، علامه مامقانی در «تنقیح المقال«، و محدث قمی در «الکنی و الألقاب«) به صحت انتساب آن مدفن به حمزة بن قاسم، از نوادگان ابوالفضل العباس علیه‏السلام تصریح نمودند (4).


1) اختران تابناک: شیخ ذبیح الله محلاتی جلد 2 صفحه‏ی 169، انتشارات کتابفروشی اسلامیه تهران.

2) ر. ک، رجال شیخ طوسی، فهرست نجاشی و امالی و کمال‏الدین شیخ صدوق.

3) فهرست نجاشی: صفحه‏ی 145. اما در کمال‏الدین صدوق آمده است که مادر امام سلام الله علیه، در زمان حضرت عسکری علیه‏السلام درگذشت.

4) سردار کربلا: ترجمه‏ی العباس مقرم، صفحه‏ی 51؛ نقل از: جنةالمأوی: محدث نوری (که همراه با جلد 53 بحارالأنوار چاپ شده است(.