جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عباس از دیدگاه دیگر امامان

زمان مطالعه: 10 دقیقه

من گمان نمی‏کنم بعد از سخنان ما، درباره‏ی شخصیت عظیم ابوالفضل علیه‏السلام و ملکات فاضله‏ی او، از علم و تقوا و مناعت طبع و فداکاری و ایثارگری در راه هدایت و توحید و جانبازی در عبادت، دیگر نیازی به ارائه‏ی کلام در این مورد داشته باشیم، زیرا ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام در مورد فردی که کمتر از او در طریق دین جانبازی نموده است، متعرض فضل و مقام او شده‏اند، تا چه رسد به قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام که از خون و گوشتشان و شاخه‏ای از شجره‏ی طیبه‏ی آنان و نهالی پرورده در بوستانشان بود.

در این رابطه، امام سجاد علیه‏السلام در ضمن حدیثی شریف، منزلتی عظیم برای ابوالفضل علیه‏السلام برشمرده‏اند که همردیف مقام عمویش جعفر طیار است و دیگر شهدای کربلا نائل بدان مرتبه نشدند.

امام سجاد علیه‏السلام می‏فرمایند:

رحم الله عمی العباس بن علی، فلقد آثر وابلی وفدی أخاه بنفسه حتی قطعت یداه، فأبد له الله بجناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة، کما جعل لجعفر بن أبی‏طالب.

و ان لعباس عندالله تبارک و تعالی منزلة یغبطه علیها جمیع الشهداء یوم القیامة: (1).

خداوند رحمت آورد بر عمویم عباس بن علی علیهماالسلام؛ که به تحقیق ایثار و جانبازی نمود و جنگ نمایانی کرد و خود را فدای برادرش ساخت، تا اینکه دستانش قطع شد و خداوند در مقابل – بسان عمویش جعفر طیار – دو بال به او عنایت کرد تا با آنها با ملائکه، در بهشت طیران نماید. و همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی دارد که جمیع شهدا، در روز قیامت بر او غبطه خورند و تمنای مقامش را نمایند.

در اینجا لفظ جمیع، شامل شخصیتهائی چون حمزه و جعفر که – همانگونه که در شرح حال حمزه بیان داشتیم – شاهد بر ادای رسالت انبیا، در روز قیامت هستند می‏باشد. و استبعاد از این مطلب را علامه‏ی محقق، مؤلف کتاب «الکبریت الأحمر» در ص 47 از ج 3 کتاب خود به طریق مستدل، نفی نموده است.

مؤید دیگر فرازی است که در زیارت سیدالشهدا علیه‏السلام آمده، که فرموده‏اند:

السلام علیکم أیها الربانیون، أنتم لنا فرط، و نحن لکم تبع و أنصار، و أنتم سادة الشهداء فی الدنیا و الآخرة: (2).

سلام بر شما ای مردان الهی، شما نسبت به ما تقدم ورزیدید و ما هم به شما ملحق خواهیم شد و یار شما می‏باشیم، و شما در دنیا و آخرت، سرور شهیدان هستید.

و نیز از این سخن معصوم علیه‏السلام درباره‏ی شهدای کربلا که «هیچکس بر آنان سبقت نجسته و کسی بدانان ملحق نگردد.» (3) به دست می‏آید که آن پیشتازان دیار شهادت – که ابوالفضل علیه‏السلام نیز در جمع آنان است – از تمامی شهدا برترند، علاوه بر آنکه امام سجاد علیه‏السلام برای وی منزلتی یادآور شده‏اند که آنان با آن علو مقام خود برخوردار از آن نمی‏باشند.

و به سبب همین مراتب عالی است که اهل بیت علیهم‏السلام او را در امور عظیم‏الشأن خود، که افراد عادی را در آن وارد نمی‏ساختند، شرکت می‏بخشیدند؛ که از آن جمله است مشارکت او در غسل امام حسن مجتبی علیه‏السلام با سیدالشهداء سلام الله علیه (4).

و خواننده بعد از اینکه مرتبت امامت و مقام دست نایافتنی امام را دانست و توجه نمود که امر تغسیل و تکفین امام را جز امام انجام نمی‏دهد، چاره‏ای نمی‏یابد جز آنکه اذعان آورد که کسی که در کنار حجت معصوم بدین امر می‏پردازد، بزرگترین فرد در عالم وجود بعد از ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام می‏باشد. زیرا پیکر امام سلام الله علیه بعد از فوت، در سیر خود به مبدأ متعال – تقدس و تعالی – کسی که فاقد مرتبه‏ی او باشد نمی‏تواند به او نزدیک شود یا نگاه به جسمش اندازد؛ که امام در مقام «قاب قوسین أو أدنی«، همانجا که جبرئیل از پرواز فروماند و نبی مکرم صلی الله علیه و آله را در برترین مراتب سیر ملکوت و جلال تنها گذاشت تا به برترین مراتب قرب نائل آید، می‏باشد. و این مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، برای اوصیایش علیهم‏السلام هم وجود دارد؛ که آنان تمام مراتب جدشان را غیر از نبوت و ازدواج (با نه همسر) دارا هستند (5).

که از آن جمله است حالت انقطاع آنان از عالم وجود و اتصال به مبدأ فیض سرمد.

شاهد بر این امر (عدم اجازه برای دیدار پیکر معصوم(، در غسل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می‏باشد که فضل بن عباس بن عبدالمطلب آب می‏ریخت و امیرالمؤمنین علیه‏السلام بدن را می‏شست، اما فضل چشمانش را با پارچه‏ای بسته بود تا نگاهش به جسد مطهرش نیفتد؛ زیرا که با یک نگاه، چشمانش کور می‏گردید.

مانند این مطلب می‏باشد آنچه در حدیث در نهی از اشراف و سر کشیدن بر ضریح رسول الله صلی الله علیه و آله آمده است (6)، چرا که گفته شده ممکن است شخص چیزی ببیند که چشمانش کور شود. و این موضوع نزد اهل مدینه اشتهار یافته و هرگاه چیزی داخل ضریح مقدس می‏افتد، کودکی که چشمانش را بسته‏اند به داخل می‏فرستند تا آن را بیرون آورد.

و اینها اسراری است که افکار بشر، بدان دست نیازد و ما باید در برابر آنها سر تسلیم فرود آوریم و به مجرد دور بودن از درک خود، آنها را انکار نورزیم، خصوصا بعد از روایات بسیاری که دلالت دارند بر آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام بعد از فوت، حالات شگفتی دارند که دیگر مردم فاقد آن می‏باشند؛ مانند حرمت از میان بردن جسد مطهر آنان توسط زمین، صعود اجسامشان به آسمان، رفتن به دیدار همدیگر و زنده نمودن مردگان خود با بدنهای اصلیشان به هنگام ضرورت. و این حالاتی است که بر آن دلیل خلاف عقل وجود ندارد و در مقابل دلائل نقلی بسیاری بر آنها دلالت نموده و مورد پذیرش علمای بزرگ شیعه هم می‏باشد (7).

باری، بنابر آنچه گفتیم مشخص شد که حواس ظاهری ما تحمل لمس پیکر مقدس ائمه اطهار علیهم‏السلام را بعد از فوتشان – که در حال پرواز به سوی عالم قدس است – ندارد، و غیر از خود معصومین علیهم‏السلام دیگری هر چند که در بالاترین درجه‏ی شیوع خشوع و طاعت باشد توان چنین کاری را نمی‏تواند داشته باشد.

اما قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام را نگر! که با عنوان عبد صالح خداوند، که مرتبه‏ی انبیا و مقربان است و امام صادق علیه‏السلام او را در زیارت خود بدین لقب به حق مفتخر ساختند، چگونه توانسته به این مقام شامخ نائل آید، و بدون اینکه ذکر شود که چشمانش را بسته و یا فروخوابانده باشد، همراه با نواده‏ی رسول دو سرا و جانشین حضرتش سلام الله علیهم اجمعین، و در کنار جبرئیل امین و ملائکه‏ی مقربین (8)، پیکر مطهر امام حسن مجتبی علیه‏السلام را غسل داده است.

و این مزیتی است عظیم که بدان نائل نیایند مگر صاحبان نفوس قدسیه در بالاترین مراتب خود، که همان ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام هستند، و بنابراین شگفت نیست که تمامی صدیقان و شهدا و صالحان بر ابوالفضل علیه‏السلام در

روز قیامت غبطه خورند و تمنای مقامش را نمایند.

باری، از این حدیث شریف که بگذریم، از لسان سیدالشهداء علیه‏السلام بشنویم که چون دشمن دون، در شب نهم محرم، به خیمه گاه نزدیک شد، حضرتش به عباس علیهماالسلام فرمود:

ارکب نفسی أنت یا أخی، حتی تسألهم عما جاءهم:

برادر، جانم به فدایت! سوار بر اسب شو و نزد آنان رو و بپرس که از چه رو بدین جا آمده‏اند.

که عباس علیه‏السلام با بیست سوار که در میانشان حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین بود، نزد آنان رفت و علت آمدنشان را پرسید؛ آنان گفتند: امیر دستور می‏دهد یا به فرمان من تن دردهید یا خود را آماده‏ی پیکار سازید. قمر بنی‏هاشم موضوع را به سمع اباعبدالله علیهماالسلام رسانید، و حضرتش او را فرستاد تا پیکار را یک شب به تأخیر اندازد (9).

در اینجا اندیشه از شناخت این کلام امام سلام الله علیه بازمی‏ماند و نمی‏داند درباره‏ی ذات مقدسی که امام علیه‏السلام جان خود را فدای او می‏سازد چه بگوید. و امام در معارف شیعه، نخستین مخلوق در عالم هستی و اشرف مخلوقات و واسطه‏ی فیض بین حضرت حق تبارک و تعالی و عالم ممکنات است، چنان که در زیارت جامعه آمده است:

بکم فتح الله، و بکم یختم: (10).

خداوند [عالم خلق را] با آفرینش شما آغاز کرد و به شما پایان می‏بخشد.

آری، ارزش این سخن را فرد با بصیرت و ژرف‏نگر درمی‏یابد، و پس از آن که آن را با محک نزاهت و پاکی بسنجد خواهد دید هرگز غشی در آن نیست و از هر گونه آلایشی مبراست، و از آن پس این تعبیر طلایی و گرانبها را درباره‏ی آن بکار می‏برد که: «فضل و برتری را جز کسانی که اهل آنند

نمی‏داند«.

و خواننده‏ی هوشیار توجه دارد که اگر اشکال شود که این تعبیر در زیارت وارث هم وارد شده و امام صادق علیه‏السلام به دیگر شهدای کربلا فرموده است:

بأبی أنتم و أمی، طبتم و طابت الأرض التی فیها دفنتم.

پدر و مادرم فدایتان باد، شما پاکید و زمینی که شما در آن دفن شدید پاکیزه و پاک گردید.

پس این مقام مختص ابوالفضل علیه‏السلام نیست! باید بدین امر عنایت ورزد که در زیارت وارث امام صادق علیه‏السلام خطاب بدانان نفرموده و حضرتش در مقام تعلیم به صفوان می‏باشد که چون قصد زیارت آنان را نمود، بدین کلام آنان را مخاطب سازد.

تفصیل روایت همانطور که در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی آمده، بدین قرار است که صفوان از امام صادق علیه‏السلام درخواست تعلیم زیارتی برای زیارت سیدالشهداء علیه‏السلام نمود، حضرت سلام الله علیه به او فرمود: صفوان، سه روز قبل از ورود به کربلا روزه بگیر – تا آنجا که فرمود – چون به کربلا وارد شدی بگو: الله أکبر کبیرا – تا آنجا که فرمود – آنگاه به شهدا توجه نما و بگو: السلام علیکم یا أولیاء الله… تا آخر روایت.

در اینجا امام صادق علیه‏السلام در مقام تعلیم به صفوان است که در سلام به شهدا چنین گوید، و روایت دلالت ندارد که شخص امام سلام الله علیه آن خطاب را بدانان فرموده باشد.

از دلائل دیگری که دلالت بر مقام رفیع عباس، نزد سیدالشهدا علیهماالسلام می‏نماید، آن است که چون حضرتش، در شب عاشورا در میان دو سپاه، با عمر سعد دیدار نمود تا او را به راه راست رهنمون سازد و به طغیان یزید پلید آگاهش نماید و سخن پیامبر صلی الله علیه و آله درباره‏ی شخصیت حضرتش را به او یادآوری کند، به اصحاب و خویشان خود فرمود که همه از حضرتش کناره گیرند جز عباس و علی‏اکبر علیهماالسلام، و ابن‏سعد هم چنین

نمود و تنها فرزند و غلامش همراه با او باقی ماندند.

در اینجا مشخص است که برگزیدن ابوالفضل و علی‏اکبر سلام الله علیهما بر صحابه‏ی گرام و گرانمایگان خاندان رسالت، که حضرتش یقین و نیت صادقانه و وفایشان را امضا نموده بود، بدین خاطر انجام گرفت که به آیندگان ویژگیهای غیر قابل درک عباس و علی‏اکبر علیهماالسلام را بفهماند.

و از همین رو است که چون سالار شهیدان سلام الله علیه، در روز عاشورا خطبه خواند و ناله‏ی زنان و فغان کودکان بلند گشت تا آنجا که حضرت سلام الله علیه که در مقابل سپاه کفر ایستاده بود صدای آنها را شنید، برادرش عباس علیه‏السلام را دستور داد تا آنان را ساکت نماید تا از یک طرف آن ناپاکان فریادشان را نشنوند و از طرف دیگر با شنیدن فغان آن پریشاندلان، زبان به شماتت نگشایند.

اما اگر سؤال شود که چرا قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام از دیگر شهدا، دیرتر به فیض شهادت نائل آمد، و در حالی که نفس قدسی او، هر آن وی را به جانبازی و فداکاری در راه دین فرامی‏خواند، چگونه آن مدت را توان آورده بود؟ در صورتی که در مقابل خود، آل الله را می‏دیده که در مقابلش به خون می‏غلطیدند، فریاد اهل حرم را می‏شنید که دل سنگ را آب می‏کرد، شرارت و ددمنشی آن بدسگالان را ملاحظه می‏کرد که از هر سو آنان را فرا گرفته بود و مظلومیت حجت زمان سلام الله علیه را با چشمانی درد بار شاهد بود، و هر یک از این موارد کافی است تا پرچمدار کربلا لحظه‏ای از جانبازی و انتقام تأخیر نورزد، باید گفت:

اهمیت موقعیت او نزد برادرش باعث شد که از این اقدام باز ایستد. زیرا سیدالشهداء علیه‏السلام بقای او را، از ذخائر امامت و شهادتش را باعث پریشانی لشکرش می‏دانست، چنانکه خود فرمود:

اذا مضیت تفرق عسکری:

اگر از دستم روی سپاهم از هم می‏گسلد.

حتی در لحظات آخر حیاتش هم به او اجازه‏ی نبرد نداده و تنها به وی

اذن آب آوردن عنایت فرمود.

حدیث دیگر درباره‏ی منزلت بس والای ابوالفضل علیه‏السلام، روایتی که محقق عالیقدر، سید محمد علی شاه عبدالعظیمی قدس سره متعرض آن شده و از آن برمی‏آید که قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام از مقاماتی شبیه مراتب معصومین، علیهم‏السلام برخوردار است:

روایت شده که چون امام سجاد علیه‏السلام بعد از واقعه‏ی عاشورا، برای دفن آن پیکرهای به خون خفته در کربلا حضور یافت، به بنی‏اسد اجازه عنایت کرد تا آن اجسام مطهر را به خاک سپارند و تنها پیکر سیدالشهداء علیه‏السلام و عمویش را استثنا نمودند و اظهار داشتند که خود به تنهائی به دفن آنان خواهند پرداخت و فرمودند: با من کسانی هستند که یاریم دهند.

در این جا امر امام واضح است که امام باید او را غسل و کفن نماید، اما مسأله‏ای که به حقیقت و سر آن دست نمی‏یازیم این است که از چه رو حضرتش سلام الله علیه عموی صدیق و شهیدش عباس علیه‏السلام را همانند پدر اطهر خود سلام الله علیه به دل خاک نهاد تا از آنجا به ملأ اعلی پر گشاید. و این نیست مگر بیانگر این مطلب که آن جسد مقدس چون ذوات مقدسه‏ی معصومین علیهم‏السلام کس دیگر سزاوار نیست بدان دست زند، چرا که او را در نزد نزدیکترین حالات خود به حق متعال است و کسی که از مقام شامخ او بهره ندارد، نباید آن پیکر مطهر را لمس نماید.

آری، عظمت مقام قمر بنی‏هاشم علیه‏السلام در دنیا و آخرت نزد اهل بیت عصمت علیهم‏السلام محفوظ است، تا آنجا که صدیقه‏ی کبری فاطمه‏ی زهرا سلام الله علیها در روز حشر، به هیچیک از ستم‏های بی‏پایانی که بر آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین رفته است لب به شکوه نمی‏گشاید مگر به دو دست قطع شده‏ی ابوالفضل علیه‏السلام (11)؛ و حضرتش آن دستان مطهر را فرا روی خود خواهد گرفت و آن را از مهمترین اسباب شفاعت، در روز رستاخیز خلایق، نزد پروردگار جهانیان قرار خواهد داد.


1) خصال، ج 1، ص 35؛ باب خصال دوگانه.

2) مجلد مزار بحار، ص 149؛ به نقل از کامل الزیارة.

3) منتخب طریحی.

4) ذخائر العقبی، ص 141.

5) در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام آمده است که فرموده‏اند: «ما وارث رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم، هر چه که آن حضرت (از مقامات و مراتب ظاهری و معنوی) داشت ما هم دارای آن هستیم، به جز نبوت و ازدواج [با نه همسر در یک زمان].

6) رجوع نمائید به مرآة العقول، ج 1، ص 373.

7) شیخ مفید در کتاب مقالات گوید: «ائمه علیهم‏السلام کلام کسی را که با آنان در جنب مراقد مطهرشان مناجات می‏نماید می‏شنوند، و به اذن الهی از احوال شیعیانشان در دنیا باخبرند«. کراجکی در کنزالفوائد، مجلسی در مرآة العقول، ج 1، ص 373 و شیخ کاشف الغطاء در منهج الرشاد، ص 51، این عقیده را مورد تأیید قرار داده‏اند. در دارالسلام، ج 1، ص 289 آمده است که: «گوشت و پوست ائمه‏ی اطهار علیهم‏السلام بر زمین حرام بوده و جسد مطهرشان، بعد از سه روز به آسمان برده می‏شود«. و از استاد بزرگ، مقتدای سالکان راه حق، مولی فتحعلی فرزند مولی حسن سلطان آبادی نقل می‏کند که او پس از این که امیرالمؤمنین علیه‏السلام را در نجف زیارت نمود و به کربلا بازگشت، تأسف خورد که چرا با علمای نجف درباره‏ی مسأله‏ی بقای جسد امام یا از بین رفتن آن مباحثه نکرده است. در همان ایام، در خواب مشاهده نمود که وارد حرم شده، پیکری را مشاهده نمود که بر روی حصیری نهاده شده و خون از اعضای آن بیرون می‏ریزد. چون از آن پرسید گفته شد که آن جسد سیدالشهدا علیه‏السلام است و به وی خطاب گشت که آیا نمی‏دانی اجساد آنان از میان نمی‏رود؟!.

8) در کتاب بصائر الدرجات از امام باقر علیه‏السلام روایت شده است که امیرالمؤمنین علیه‏السلام جبرئیل و ملائکه را مشاهده نمود که وی را بر غسل و تکفین و حفر قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله یاری می‏دادند و با حضرتش نیز داخل قبر شدند. همچنین حسنین علیهماالسلام آنها را با رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاحظه کردند که در غسل و تکفین امیرالمؤمنین علیه‏السلام یاریشان نمودند. و نیز امام حسین علیه‏السلام آنان را همراه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام شاهد بود که در امر غسل امام حسن علیه‏السلام وی را یاری دادند. و امام باقر علیه‏السلام هم آنان را با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام مشاهده نموده بود که وی را بر غسل پدرش امام سجاد علیه‏السلام یاری نمودند.

9) تاریخ طبری، ج 6، ص 237.

10) زیارت جامعه.

11) کتاب أسرار الشهادة، ص 125. جواهر الایقان، ص 194.