من گمان نمیکنم بعد از سخنان ما، دربارهی شخصیت عظیم ابوالفضل علیهالسلام و ملکات فاضلهی او، از علم و تقوا و مناعت طبع و فداکاری و ایثارگری در راه هدایت و توحید و جانبازی در عبادت، دیگر نیازی به ارائهی کلام در این مورد داشته باشیم، زیرا ائمهی اطهار علیهمالسلام در مورد فردی که کمتر از او در طریق دین جانبازی نموده است، متعرض فضل و مقام او شدهاند، تا چه رسد به قمر بنیهاشم علیهالسلام که از خون و گوشتشان و شاخهای از شجرهی طیبهی آنان و نهالی پرورده در بوستانشان بود.
در این رابطه، امام سجاد علیهالسلام در ضمن حدیثی شریف، منزلتی عظیم برای ابوالفضل علیهالسلام برشمردهاند که همردیف مقام عمویش جعفر طیار است و دیگر شهدای کربلا نائل بدان مرتبه نشدند.
امام سجاد علیهالسلام میفرمایند:
رحم الله عمی العباس بن علی، فلقد آثر وابلی وفدی أخاه بنفسه حتی قطعت یداه، فأبد له الله بجناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة، کما جعل لجعفر بن أبیطالب.
و ان لعباس عندالله تبارک و تعالی منزلة یغبطه علیها جمیع الشهداء یوم القیامة: (1).
خداوند رحمت آورد بر عمویم عباس بن علی علیهماالسلام؛ که به تحقیق ایثار و جانبازی نمود و جنگ نمایانی کرد و خود را فدای برادرش ساخت، تا اینکه دستانش قطع شد و خداوند در مقابل – بسان عمویش جعفر طیار – دو بال به او عنایت کرد تا با آنها با ملائکه، در بهشت طیران نماید. و همانا عباس نزد خداوند تبارک و تعالی منزلتی دارد که جمیع شهدا، در روز قیامت بر او غبطه خورند و تمنای مقامش را نمایند.
در اینجا لفظ جمیع، شامل شخصیتهائی چون حمزه و جعفر که – همانگونه که در شرح حال حمزه بیان داشتیم – شاهد بر ادای رسالت انبیا، در روز قیامت هستند میباشد. و استبعاد از این مطلب را علامهی محقق، مؤلف کتاب «الکبریت الأحمر» در ص 47 از ج 3 کتاب خود به طریق مستدل، نفی نموده است.
مؤید دیگر فرازی است که در زیارت سیدالشهدا علیهالسلام آمده، که فرمودهاند:
السلام علیکم أیها الربانیون، أنتم لنا فرط، و نحن لکم تبع و أنصار، و أنتم سادة الشهداء فی الدنیا و الآخرة: (2).
سلام بر شما ای مردان الهی، شما نسبت به ما تقدم ورزیدید و ما هم به شما ملحق خواهیم شد و یار شما میباشیم، و شما در دنیا و آخرت، سرور شهیدان هستید.
و نیز از این سخن معصوم علیهالسلام دربارهی شهدای کربلا که «هیچکس بر آنان سبقت نجسته و کسی بدانان ملحق نگردد.» (3) به دست میآید که آن پیشتازان دیار شهادت – که ابوالفضل علیهالسلام نیز در جمع آنان است – از تمامی شهدا برترند، علاوه بر آنکه امام سجاد علیهالسلام برای وی منزلتی یادآور شدهاند که آنان با آن علو مقام خود برخوردار از آن نمیباشند.
و به سبب همین مراتب عالی است که اهل بیت علیهمالسلام او را در امور عظیمالشأن خود، که افراد عادی را در آن وارد نمیساختند، شرکت میبخشیدند؛ که از آن جمله است مشارکت او در غسل امام حسن مجتبی علیهالسلام با سیدالشهداء سلام الله علیه (4).
و خواننده بعد از اینکه مرتبت امامت و مقام دست نایافتنی امام را دانست و توجه نمود که امر تغسیل و تکفین امام را جز امام انجام نمیدهد، چارهای نمییابد جز آنکه اذعان آورد که کسی که در کنار حجت معصوم بدین امر میپردازد، بزرگترین فرد در عالم وجود بعد از ائمهی اطهار علیهمالسلام میباشد. زیرا پیکر امام سلام الله علیه بعد از فوت، در سیر خود به مبدأ متعال – تقدس و تعالی – کسی که فاقد مرتبهی او باشد نمیتواند به او نزدیک شود یا نگاه به جسمش اندازد؛ که امام در مقام «قاب قوسین أو أدنی«، همانجا که جبرئیل از پرواز فروماند و نبی مکرم صلی الله علیه و آله را در برترین مراتب سیر ملکوت و جلال تنها گذاشت تا به برترین مراتب قرب نائل آید، میباشد. و این مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، برای اوصیایش علیهمالسلام هم وجود دارد؛ که آنان تمام مراتب جدشان را غیر از نبوت و ازدواج (با نه همسر) دارا هستند (5).
که از آن جمله است حالت انقطاع آنان از عالم وجود و اتصال به مبدأ فیض سرمد.
شاهد بر این امر (عدم اجازه برای دیدار پیکر معصوم(، در غسل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میباشد که فضل بن عباس بن عبدالمطلب آب میریخت و امیرالمؤمنین علیهالسلام بدن را میشست، اما فضل چشمانش را با پارچهای بسته بود تا نگاهش به جسد مطهرش نیفتد؛ زیرا که با یک نگاه، چشمانش کور میگردید.
مانند این مطلب میباشد آنچه در حدیث در نهی از اشراف و سر کشیدن بر ضریح رسول الله صلی الله علیه و آله آمده است (6)، چرا که گفته شده ممکن است شخص چیزی ببیند که چشمانش کور شود. و این موضوع نزد اهل مدینه اشتهار یافته و هرگاه چیزی داخل ضریح مقدس میافتد، کودکی که چشمانش را بستهاند به داخل میفرستند تا آن را بیرون آورد.
و اینها اسراری است که افکار بشر، بدان دست نیازد و ما باید در برابر آنها سر تسلیم فرود آوریم و به مجرد دور بودن از درک خود، آنها را انکار نورزیم، خصوصا بعد از روایات بسیاری که دلالت دارند بر آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمهی اطهار علیهمالسلام بعد از فوت، حالات شگفتی دارند که دیگر مردم فاقد آن میباشند؛ مانند حرمت از میان بردن جسد مطهر آنان توسط زمین، صعود اجسامشان به آسمان، رفتن به دیدار همدیگر و زنده نمودن مردگان خود با بدنهای اصلیشان به هنگام ضرورت. و این حالاتی است که بر آن دلیل خلاف عقل وجود ندارد و در مقابل دلائل نقلی بسیاری بر آنها دلالت نموده و مورد پذیرش علمای بزرگ شیعه هم میباشد (7).
باری، بنابر آنچه گفتیم مشخص شد که حواس ظاهری ما تحمل لمس پیکر مقدس ائمه اطهار علیهمالسلام را بعد از فوتشان – که در حال پرواز به سوی عالم قدس است – ندارد، و غیر از خود معصومین علیهمالسلام دیگری هر چند که در بالاترین درجهی شیوع خشوع و طاعت باشد توان چنین کاری را نمیتواند داشته باشد.
اما قمر بنیهاشم علیهالسلام را نگر! که با عنوان عبد صالح خداوند، که مرتبهی انبیا و مقربان است و امام صادق علیهالسلام او را در زیارت خود بدین لقب به حق مفتخر ساختند، چگونه توانسته به این مقام شامخ نائل آید، و بدون اینکه ذکر شود که چشمانش را بسته و یا فروخوابانده باشد، همراه با نوادهی رسول دو سرا و جانشین حضرتش سلام الله علیهم اجمعین، و در کنار جبرئیل امین و ملائکهی مقربین (8)، پیکر مطهر امام حسن مجتبی علیهالسلام را غسل داده است.
و این مزیتی است عظیم که بدان نائل نیایند مگر صاحبان نفوس قدسیه در بالاترین مراتب خود، که همان ائمهی اطهار علیهمالسلام هستند، و بنابراین شگفت نیست که تمامی صدیقان و شهدا و صالحان بر ابوالفضل علیهالسلام در
روز قیامت غبطه خورند و تمنای مقامش را نمایند.
باری، از این حدیث شریف که بگذریم، از لسان سیدالشهداء علیهالسلام بشنویم که چون دشمن دون، در شب نهم محرم، به خیمه گاه نزدیک شد، حضرتش به عباس علیهماالسلام فرمود:
ارکب نفسی أنت یا أخی، حتی تسألهم عما جاءهم:
برادر، جانم به فدایت! سوار بر اسب شو و نزد آنان رو و بپرس که از چه رو بدین جا آمدهاند.
که عباس علیهالسلام با بیست سوار که در میانشان حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین بود، نزد آنان رفت و علت آمدنشان را پرسید؛ آنان گفتند: امیر دستور میدهد یا به فرمان من تن دردهید یا خود را آمادهی پیکار سازید. قمر بنیهاشم موضوع را به سمع اباعبدالله علیهماالسلام رسانید، و حضرتش او را فرستاد تا پیکار را یک شب به تأخیر اندازد (9).
در اینجا اندیشه از شناخت این کلام امام سلام الله علیه بازمیماند و نمیداند دربارهی ذات مقدسی که امام علیهالسلام جان خود را فدای او میسازد چه بگوید. و امام در معارف شیعه، نخستین مخلوق در عالم هستی و اشرف مخلوقات و واسطهی فیض بین حضرت حق تبارک و تعالی و عالم ممکنات است، چنان که در زیارت جامعه آمده است:
بکم فتح الله، و بکم یختم: (10).
خداوند [عالم خلق را] با آفرینش شما آغاز کرد و به شما پایان میبخشد.
آری، ارزش این سخن را فرد با بصیرت و ژرفنگر درمییابد، و پس از آن که آن را با محک نزاهت و پاکی بسنجد خواهد دید هرگز غشی در آن نیست و از هر گونه آلایشی مبراست، و از آن پس این تعبیر طلایی و گرانبها را دربارهی آن بکار میبرد که: «فضل و برتری را جز کسانی که اهل آنند
نمیداند«.
و خوانندهی هوشیار توجه دارد که اگر اشکال شود که این تعبیر در زیارت وارث هم وارد شده و امام صادق علیهالسلام به دیگر شهدای کربلا فرموده است:
بأبی أنتم و أمی، طبتم و طابت الأرض التی فیها دفنتم.
پدر و مادرم فدایتان باد، شما پاکید و زمینی که شما در آن دفن شدید پاکیزه و پاک گردید.
پس این مقام مختص ابوالفضل علیهالسلام نیست! باید بدین امر عنایت ورزد که در زیارت وارث امام صادق علیهالسلام خطاب بدانان نفرموده و حضرتش در مقام تعلیم به صفوان میباشد که چون قصد زیارت آنان را نمود، بدین کلام آنان را مخاطب سازد.
تفصیل روایت همانطور که در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی آمده، بدین قرار است که صفوان از امام صادق علیهالسلام درخواست تعلیم زیارتی برای زیارت سیدالشهداء علیهالسلام نمود، حضرت سلام الله علیه به او فرمود: صفوان، سه روز قبل از ورود به کربلا روزه بگیر – تا آنجا که فرمود – چون به کربلا وارد شدی بگو: الله أکبر کبیرا – تا آنجا که فرمود – آنگاه به شهدا توجه نما و بگو: السلام علیکم یا أولیاء الله… تا آخر روایت.
در اینجا امام صادق علیهالسلام در مقام تعلیم به صفوان است که در سلام به شهدا چنین گوید، و روایت دلالت ندارد که شخص امام سلام الله علیه آن خطاب را بدانان فرموده باشد.
از دلائل دیگری که دلالت بر مقام رفیع عباس، نزد سیدالشهدا علیهماالسلام مینماید، آن است که چون حضرتش، در شب عاشورا در میان دو سپاه، با عمر سعد دیدار نمود تا او را به راه راست رهنمون سازد و به طغیان یزید پلید آگاهش نماید و سخن پیامبر صلی الله علیه و آله دربارهی شخصیت حضرتش را به او یادآوری کند، به اصحاب و خویشان خود فرمود که همه از حضرتش کناره گیرند جز عباس و علیاکبر علیهماالسلام، و ابنسعد هم چنین
نمود و تنها فرزند و غلامش همراه با او باقی ماندند.
در اینجا مشخص است که برگزیدن ابوالفضل و علیاکبر سلام الله علیهما بر صحابهی گرام و گرانمایگان خاندان رسالت، که حضرتش یقین و نیت صادقانه و وفایشان را امضا نموده بود، بدین خاطر انجام گرفت که به آیندگان ویژگیهای غیر قابل درک عباس و علیاکبر علیهماالسلام را بفهماند.
و از همین رو است که چون سالار شهیدان سلام الله علیه، در روز عاشورا خطبه خواند و نالهی زنان و فغان کودکان بلند گشت تا آنجا که حضرت سلام الله علیه که در مقابل سپاه کفر ایستاده بود صدای آنها را شنید، برادرش عباس علیهالسلام را دستور داد تا آنان را ساکت نماید تا از یک طرف آن ناپاکان فریادشان را نشنوند و از طرف دیگر با شنیدن فغان آن پریشاندلان، زبان به شماتت نگشایند.
اما اگر سؤال شود که چرا قمر بنیهاشم علیهالسلام از دیگر شهدا، دیرتر به فیض شهادت نائل آمد، و در حالی که نفس قدسی او، هر آن وی را به جانبازی و فداکاری در راه دین فرامیخواند، چگونه آن مدت را توان آورده بود؟ در صورتی که در مقابل خود، آل الله را میدیده که در مقابلش به خون میغلطیدند، فریاد اهل حرم را میشنید که دل سنگ را آب میکرد، شرارت و ددمنشی آن بدسگالان را ملاحظه میکرد که از هر سو آنان را فرا گرفته بود و مظلومیت حجت زمان سلام الله علیه را با چشمانی درد بار شاهد بود، و هر یک از این موارد کافی است تا پرچمدار کربلا لحظهای از جانبازی و انتقام تأخیر نورزد، باید گفت:
اهمیت موقعیت او نزد برادرش باعث شد که از این اقدام باز ایستد. زیرا سیدالشهداء علیهالسلام بقای او را، از ذخائر امامت و شهادتش را باعث پریشانی لشکرش میدانست، چنانکه خود فرمود:
اذا مضیت تفرق عسکری:
اگر از دستم روی سپاهم از هم میگسلد.
حتی در لحظات آخر حیاتش هم به او اجازهی نبرد نداده و تنها به وی
اذن آب آوردن عنایت فرمود.
حدیث دیگر دربارهی منزلت بس والای ابوالفضل علیهالسلام، روایتی که محقق عالیقدر، سید محمد علی شاه عبدالعظیمی قدس سره متعرض آن شده و از آن برمیآید که قمر بنیهاشم علیهالسلام از مقاماتی شبیه مراتب معصومین، علیهمالسلام برخوردار است:
روایت شده که چون امام سجاد علیهالسلام بعد از واقعهی عاشورا، برای دفن آن پیکرهای به خون خفته در کربلا حضور یافت، به بنیاسد اجازه عنایت کرد تا آن اجسام مطهر را به خاک سپارند و تنها پیکر سیدالشهداء علیهالسلام و عمویش را استثنا نمودند و اظهار داشتند که خود به تنهائی به دفن آنان خواهند پرداخت و فرمودند: با من کسانی هستند که یاریم دهند.
در این جا امر امام واضح است که امام باید او را غسل و کفن نماید، اما مسألهای که به حقیقت و سر آن دست نمییازیم این است که از چه رو حضرتش سلام الله علیه عموی صدیق و شهیدش عباس علیهالسلام را همانند پدر اطهر خود سلام الله علیه به دل خاک نهاد تا از آنجا به ملأ اعلی پر گشاید. و این نیست مگر بیانگر این مطلب که آن جسد مقدس چون ذوات مقدسهی معصومین علیهمالسلام کس دیگر سزاوار نیست بدان دست زند، چرا که او را در نزد نزدیکترین حالات خود به حق متعال است و کسی که از مقام شامخ او بهره ندارد، نباید آن پیکر مطهر را لمس نماید.
آری، عظمت مقام قمر بنیهاشم علیهالسلام در دنیا و آخرت نزد اهل بیت عصمت علیهمالسلام محفوظ است، تا آنجا که صدیقهی کبری فاطمهی زهرا سلام الله علیها در روز حشر، به هیچیک از ستمهای بیپایانی که بر آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین رفته است لب به شکوه نمیگشاید مگر به دو دست قطع شدهی ابوالفضل علیهالسلام (11)؛ و حضرتش آن دستان مطهر را فرا روی خود خواهد گرفت و آن را از مهمترین اسباب شفاعت، در روز رستاخیز خلایق، نزد پروردگار جهانیان قرار خواهد داد.
1) خصال، ج 1، ص 35؛ باب خصال دوگانه.
2) مجلد مزار بحار، ص 149؛ به نقل از کامل الزیارة.
3) منتخب طریحی.
4) ذخائر العقبی، ص 141.
5) در حدیثی از امام صادق علیهالسلام آمده است که فرمودهاند: «ما وارث رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم، هر چه که آن حضرت (از مقامات و مراتب ظاهری و معنوی) داشت ما هم دارای آن هستیم، به جز نبوت و ازدواج [با نه همسر در یک زمان].
6) رجوع نمائید به مرآة العقول، ج 1، ص 373.
7) شیخ مفید در کتاب مقالات گوید: «ائمه علیهمالسلام کلام کسی را که با آنان در جنب مراقد مطهرشان مناجات مینماید میشنوند، و به اذن الهی از احوال شیعیانشان در دنیا باخبرند«. کراجکی در کنزالفوائد، مجلسی در مرآة العقول، ج 1، ص 373 و شیخ کاشف الغطاء در منهج الرشاد، ص 51، این عقیده را مورد تأیید قرار دادهاند. در دارالسلام، ج 1، ص 289 آمده است که: «گوشت و پوست ائمهی اطهار علیهمالسلام بر زمین حرام بوده و جسد مطهرشان، بعد از سه روز به آسمان برده میشود«. و از استاد بزرگ، مقتدای سالکان راه حق، مولی فتحعلی فرزند مولی حسن سلطان آبادی نقل میکند که او پس از این که امیرالمؤمنین علیهالسلام را در نجف زیارت نمود و به کربلا بازگشت، تأسف خورد که چرا با علمای نجف دربارهی مسألهی بقای جسد امام یا از بین رفتن آن مباحثه نکرده است. در همان ایام، در خواب مشاهده نمود که وارد حرم شده، پیکری را مشاهده نمود که بر روی حصیری نهاده شده و خون از اعضای آن بیرون میریزد. چون از آن پرسید گفته شد که آن جسد سیدالشهدا علیهالسلام است و به وی خطاب گشت که آیا نمیدانی اجساد آنان از میان نمیرود؟!.
8) در کتاب بصائر الدرجات از امام باقر علیهالسلام روایت شده است که امیرالمؤمنین علیهالسلام جبرئیل و ملائکه را مشاهده نمود که وی را بر غسل و تکفین و حفر قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله یاری میدادند و با حضرتش نیز داخل قبر شدند. همچنین حسنین علیهماالسلام آنها را با رسول خدا صلی الله علیه و آله ملاحظه کردند که در غسل و تکفین امیرالمؤمنین علیهالسلام یاریشان نمودند. و نیز امام حسین علیهالسلام آنان را همراه با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهالسلام شاهد بود که در امر غسل امام حسن علیهالسلام وی را یاری دادند. و امام باقر علیهالسلام هم آنان را با رسول اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و حسنین علیهمالسلام مشاهده نموده بود که وی را بر غسل پدرش امام سجاد علیهالسلام یاری نمودند.
9) تاریخ طبری، ج 6، ص 237.
10) زیارت جامعه.
11) کتاب أسرار الشهادة، ص 125. جواهر الایقان، ص 194.