جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عباسم! جانم به فدایت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

چندی از ورود امام، خاندان و اصحابش به کربلا نگذشته بود که عصر تاسوعا فرا رسید. امام سر به شمشیر تکیه داده بود که خواب وجودش را فراگرفت. صدای همهمه و فریاد سپاه یزید آرامش صحرا را دگرگون ساخت و در دلهای زنان و کودکان توفان اندوه به پا کرد. زینب علیهاالسلام هراسان و مضطرب به سوی برادر شتافت و با دستانی پر مهر، حسین علیه‏السلام را از خواب بیدار ساخت.

امام علیه‏السلام به خواهرش نگریست و فرمود:

الان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دیدم که می‏فرمود: حسین، به سوی ما می‏آیی….

جمله‏ی حضرت تمام نشده بود که صدای ضجه و شیون بی‏بی بلند شد، با دستی لبریز از اندوه و مصیبت به صورت خویش زد و با صدایی بلند فریاد بی‏کسی و غریبی سر داد. (1) سربازان دشمن با شتاب فراوان خود را به خیمه گاه حسینی می‏رساندند تا اصحاب و خیمه‏ها را به محاصره درآورند. عباس علیه‏السلام با سرعت بسیار خود را به امام حسین علیه‏السلام رسانید و گفت: – آنها برای شما می‏آیند. (2).

حضرت رو به ابوالفضل علیه‏السلام کرد و با نگاهی لبریز از مهر فرمود:

»ارکب بنفسی انت یا اخی، حتی تسألهم عما جاءهم.»

برادر، جانم به فدایت! سوار بر اسب شو، نزد آنان برو و بپرس که چرا بدینجا آمده‏اند.

عباس علیه‏السلام با بیست سوار، که در بین آنان کسانی چون حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین بودند، به طرف دشمن شتافت و علت آمدن آنها را جویا شد. آنان گفتند: امیر دستور می‏دهد به فرمان من تن در دهید، یا خود را آماده‏ی پیکار سازید… الان، بدون درنگ و معطلی…. (3).

ابوالفضل علیه‏السلام نزد امام بازگشت و همراهانش به موعظه‏ی لشکریان دشمن پرداختند. حضرت فرمود:

به سوی آنان برگرد و اگر توانستی تا فردا مهلت بگیر. چه بسا بتوانیم امشب برای خدا نماز بخوانیم و دعا و استغفار کنیم. خداوند می‏داند که من نماز، تلاوت قرآن، دعای بسیار و استغفار فراوان را دوست دارم. (4).

سفیر حسین علیه‏السلام پیام امام را به دشمن رسانید. گروهی مخالفت کردند و دسته‏ای متحیرانه به وی نگریستند پس از مدتی یکی از لشکریان به سربازان عمر سعد گفت: حسین و اصحابش را به حال خود گذارید تا صبح فردا، کارزار تکلیف را روشن کند، بیعت و یا جنگ! (5).


1) الکامل، ابی‏اثیر، ص 284؛ عباس بن علی، باقر شریف قرشی، ص 169 – 168.

2) مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 255 – 254؛ عباس بن علی، ص 169.

3) عباس بن علی، ص 169 – 168؛ مقتل الحسین علیه‏السلام، ص 256.

4) تاریخ طبری، ج 6، ص 237؛ مقتل الحسین، ص 256؛ عباس بن علی، ص 171.

5) عباس بن علی علیه‏السلام، ص 172 – 169.