جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

عبادت حضرت علی

زمان مطالعه: 3 دقیقه

امیرمؤمنان علی علیه‏السلام عابدترین اهل زمان خود بود، عامه و خاصه این روایت را نقل کردند که: ضرار بن ضمرة کنانی بر معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: علی را برایم وصف نما.

گفت: مرا از این امر معاف کن یا امیرالمؤمنین (!!)

معاویه گفت: معافت نمی‏کنم.

گفت: بنابراین چاره‏ای نیست، او بعید المدی – دوررس از مردم – بود، او شدید القوی بود، کلام فصل – و قاطع – می‏گفت، و حکم به عدل می‏نمود، علم از جوانب او فوران می‏کرد، و حکم به عدل می‏نمود، و حکمت از نواحی او آشکار بود، از دنیا و رونق آن بی‏زار، و به شب و تاریکی آن مأنوس.

او به – خدا سوگند! – بسیار اشک ریز، و بسیار در تفکر بود. کف دست خود را برمی‏گرداند – کنایه از حالت تفکر و حزن – و با خود گفت‏وگو می‏کرد، از لباس به کم آن، و از طعام به غلیظ و بدون خورشت آن بسنده می‏کرد.

به خدا سوگند! همانند یکی از ما بود، نزدیک ما می‏شد، هنگامی که پیش او می‏رفتیم و جواب ما را می‏داد، هر زمان که از او درخواست می‏کردیم، و با این که به ما نزدیک بود و مقرب نزد ما بود، از هیبتی که داشت با او سخن نمی‏گفتیم. اگر تبسم می‏نمود، هم چون لؤلؤ منظوم (به نظم درآورده شده) بود، اهل دین را تنظیم می‏نمود، و مساکین را دوست می‏داشت. افراد قوی در امر باطل خود به او طمع نداشتند، و افراد ضعیف از عدل او مأیوس نبودند.

خدا را شاهد می‏گیریم که در بعضی حالات او را دیدم، در حالی که شب پرده‏های تاریکی خود را افکنده بود، و شب ستارگان خود را غارت نموده، که به سوی محراب خود می‏رود، در حالی که محاسن خود را گرفته، و همچون مار گزیده به خود می‏پیچید، و همچون گریه‏ی حزین، گریه می‏نمود، گویا الآن می‏شنوم که می‏گوید: یا ربنا یا ربنا! به سوی خدا تضرع می‏نمود، سپس به دنیا می‏گفت: به من طمع داری، به من مشتاق شدی؟ دور باد! دور باد! غیر از من را مغرور کن و گول بزن، هر آینه از تو سه مرتبه دور شدم – تو را سه طلاقه کردم – پس عمر و زمان تو کوتاه، و مجلس تو کوچک، و خطر و اهمیت تو کم است، آه! آه! از کمی توشه و دوری مسافت و وحشت راه.

پس اشک‏های معاویه بر ریشش جاری شد، و نتوانست خود را نگهدارد، و با

آستین خود آنها را خشک می‏نمود، و مردم از گریه گلوگیر شدند.

معاویه گفت: آری، این چنین بود ابوالحسن رحمه الله. (1).

حضرت امام محمدباقر علیه‏السلام بر پدر خود امام زین‏العابدین علیه‏السلام وارد شد. پس ناگاه او از عبادت به حدی رسیده بود که هیچ کس به آن نرسیده بود، هر آینه رنگ او از شب زنده‏داری زرد شده بود، و دو چشم او از گریه سرخ شده بود، و پیشانی او پینه بود، و بینی او از سجود ساییده شده بود، و دو ساق و قدم آن حضرت از ایستادن در نماز ورم کرده بود.

حضرت امام باقر علیه‏السلام فرمود: وقتی پدر خود را چنین دیدم، نتوانستم جلوی گریه خود را بگیرم، و بر او گریه نمودم، و پدرم در حال تفکر بود که بعد از گذشت زمانی از وارد شدن من، به من التفات کرد و فرمود: پسرم! بعضی از آن نامه‏های مشتمل بر عبادت علی بن ابی‏طالب علیهماالسلام را به من بده.

من نامه‏ها به حضرتش دادم، حضرت کمی از آن قرائت فرمود، و با بی‏تابی آنها را گذاشت، و فرمود: چه کسی بر عبادت علی بن ابی‏طالب علیهماالسلام قدرت دارد؟! (2).


1) حلیة الأولیاء ج 1 ص 84، ذخائر العقبی ص 100، شرح نهج‏البلاغة ابن‏ابی‏الحدید ج 18 ص 225، نظم درر السمطین ص 135.

2) مناقب آل أبی‏طالب ج 4 ص 194، الارشاد ج 2 ص 142، مکارم الأخلاق ص 318، الخرائج و الجرائح ج 2 ص 891.