جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

طلوع عشق و اندیشه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

سپاس خدای سبحان را به جا می‏آورم و در حال راحتی و گرفتاری او را با بهترین ستایش حمد می‏گویم… همانا من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحابم و اهل بیتی نیکوکارتر و با پیوندتر از اهل بیت خویش سراغ ندارم. پس خداوند شما را، از طرف من، به بهترین وجه پاداش دهد!

آگاه باشید که من در رفتن به شما اجازه دادم. پس همگی بروید که عقد بیعت از شما گسستم. دیگر درباره‏ی من تعهدی ندارید. اینک که شب

رسیده و پوشش آن شما را در بر گرفته است، آن را چون شتری راهوار بگیرید و متفرق شوید…. (1).

هنوز سخن امام حسین علیه‏السلام پایان نیافته بود که عشق و اندیشه و شور دلدادگان حسینی فضای خیمه را عطرآگین کرد. سرشک چشمان هر یک دریایی از محبت شد و دلهای شرحه شرحه آنان صحیفه‏ی صادق ابراز ارادت و صمیمیت.

ناگاه قامتی رسا و سیمایی زیبا به سان سروی همیشه سبز خود را نمایان ساخت و با واژه‏هایی لبریز از وفا، ایثار، جانبازی و دلباختگی گفت: هرگز تو را ترک نمی‏کنیم، آیا پس از تو زنده بمانیم؟! خداوند هرگز چنین روزی را نیاورد؛ نه، نه، هرگز.

امواج توفنده‏ی کلام عباس علیه‏السلام روان اصحاب را طهارت و مهربانی بخشید. سخنان آشنا و صراحت گفتار ابوالفضل علیه‏السلام به همراه صلابت رفتار وی، طلایه‏دار بیعت عاشورایی شد. همگان مشعل روشنی بخش عباس را دست به دست کرده، آرمان مقدس خود در فداکاری را بیان کردند، سرانجام، شاهد لبخند رضایت امام زمان خود حضرت اباعبدالله علیه‏السلام شدند و آینده‏ی سپید و نورانی خویش را نظاره کردند. (2).


1) ارشاد مفید، ص 250؛ نفس المهموم ص 137؛ مقتل الحسین، ص 258؛ لمعات الحسین، ص 48؛ زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، ص 176 – 175؛ سردار کربلا، ص 208.

2) عباس بن علی علیه‏السلام، ص 176؛ مقتل الحسین، ص 259 – 258.