جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صفوان بن ابطح

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

قهرمان بی‏باک دیگری به نام «صفوان بن ابطح» سوار بر اسب از سپاه عمر سعد، نعره زنان خارج شد، او در سنگ اندازی و نیزه افکنی، مهارت عجیبی داشت، در حالی که رجز می‏خواند به

میدان حضرت ابوالفضل علیه‏السلام آمد، آماده‏ی حمله شد، در این هنگام خم شد و از میان خرجین خود سنگ بزرگی بیرون آورد و آن را به شدت به سوی حضرت عباس علیه‏السلام افکند، حضرت عباس علیه‏السلام با سرعت سرش را خم کرد، و سنگ از بالای سر آن حضرت به پشت سرش افتاد. در این هنگام حضرت عباس علیه‏السلام با شمشیر به صفوان حمله کرد، چنان به دست او زد، که دستش قطع شده و آویزان گردید، صفوان نیزه‏ی محکم و بلند خود را به سوی عباس علیه‏السلام حواله کرد، عباس علیه‏السلام با شمشمیر خود بر کمر نیزه او زد، به طوری که نیزه او دونصف شد.

صفوان با اینکه بر اثر از کار افتادن دست راستش، و ریختن خون زیاد از بدنش، خسته و ناتوان شده بود، با این حال به عباس علیه‏السلام حمله می‏کرد.

عباس علیه‏السلام به او فرمود: «ای مرد شجاع به خانه‏ات برگرد، و به درمان دستت بپرداز.»

ولی او همچنان به حمله کردن اصرار می‏ورزید، و از بازگشت به سوی قوم خود خجالت می‏کشید، جوانمردی حضرت عباس علیه‏السلام نیز باعث شد که از کشتن شخص مجروحی امتناع ورزید، سرانجام عباس علیه‏السلام او را رها کرد، و به انبوه لشکر دشمن حمله نمود، و بسیاری از دشمنان را به هلاکت رسانید. (1).


1) اقتباس از کتاب همیاران حضرت اباعبدالله علیه‏السلام از: احمد سیاح، ص 24.