جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صبر و مظلومیت امیرالمؤمنین علی

زمان مطالعه: 4 دقیقه

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: علی جان، خداوند تبارک و تعالی به من وحی فرستاده تا فضایل و مناقب ترا بازگو نمایم و من هم این کار را کردم و آنچه به آن امر شده بودم ابلاغ نمودم. علی جان، بدان که بعد از من آنهایی که کینه‏ی ترا در دل مخفی کرده‏اند

کینه‏هاشان را ظاهر خواهند ساخت، که لعنت خدا و هر لعن کننده بر آنها باد. سپس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شروع به گریستن کرد، عرض کردند: چرا اشک می‏ریزید؟! فرمود:

»أخبرنی جبرائیل علیه‏السلام أنهم یظلمونه و یمنعونه حقه و یقاتلونه و یقتلون ولده و یظلمونهم بعده» (1).

جبرئیل علیه‏السلام به من خبر داده که این مردم به او ظلم می‏کنند و حقش را غصب می‏نمایند، با او می‏جنگند و فرزندش را می‏کشند و بعد از او به فرزندانش نیز ظلم می‏کنند (1).

دیگر بار هنگام مرگ فرمود:

»یا علی أنت المظلوم بعدی، و أنا خصم لمن أنت خصمه یوم القیامة«.

ای علی، تو مظلوم بعد از من هستی و من تا روز قیامت هر که را تو با او دشمن هستی دشمنم.

امام هادی علیه‏السلام در کنار مرقد شریف مولا امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرض می‏کند:

»السلام علیک یا ولی الله، أشهد أنک أول مظلوم و أول من غصب حقه، صبرت و احتسبت حتی أتاک الیقین» (2).

سلام و درود بر تو ای ولی خدا، شهادت می‏دهم که تو اولین مظلوم و اولین کسی هستی که حقش غصب شد و تا هنگامه‏ی مرگ، برای خدا، بر همه‏ی سختیها و مصیبتها صبر کردی.

سلیم بن قیس می‏گوید: علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام فرمود: همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از بعضی راههای مدینه می‏گذشتیم، به باغی رسیدیم، عرض کردم: یا رسول الله، چه باغ زیبایی! فرمود: چه زیباست! در بهشت زیباتر از اینها برای توست. به باغ دیگری رسیدیم، گفتم: یا رسول الله، چه باغ زیبایی است! فرمود: چه زیباست، و زیباتر از اینها برای تو در بهشت است. بدین گونه، از هفت باغ گذشتیم و همواره من می‏گفتم چه زیباست، او هم می‏فرمود: زیباتر از اینها برای تو در بهشت هست. وقتی راهمان خلوت شد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا در آغوش گرفته و در حال گریه ناله‏ای زد و فرمود:

پدرم فدای «شهید تنها«. عرض کردم: یا رسول الله، چرا گریه می‏کنی؟ فرمود: از کینه‏هایی که در دل اقوامی است که بعد از من آن را ظاهر می‏کنند؛ کینه‏های جنگ بدر و پی‏آوردهای جنگ احد. پرسیدم: آیا دینم سالم خواهد ماند؟ فرمود: دینت در سلامت خواهد بود (3).

بعد از داستان ننگین سقیفه‏ی بنی‏ساعده و غصب خلافت، امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام خانه نشینی را برگزید و مشغول جمع‏آوری و ترتیب قرآن شد و از خانه خارج نشد تا آن را جمع‏آوری نمود، قرآنی که به صورت اوراق پراکنده بود. همه‏ی آن را، اعم از آنچه نازل شده بود و آنچه قابل تأویل بود و ناسخ و منسوخ را جمع‏آوری کرد و آنها را با دست خویش نوشت.

در حالی که مردم با ابوبکر در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودند، از منزل خارج شد و در جمع مردم به آواز بلند فرمود: ای مردم، من بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشغول جمع‏آوری قرآن بودم و شما می‏دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود من می‏روم و دو چیز گرانبها و ارزشمند در میان شما می‏گذارم و آن دو، کتاب خدا و عترت و اهل بیت منند؛ این هر دو از هم جدا نمی‏شوند تا روزی که در لب حوض کوثر بر من وارد شوند. اینک قرآن گردآوری شده و همراه عترت و اهل بیت او در برابر شمایند، عمر گفت: برگرد و قرآن را نیز همراه خویش بردار و روانه شو و آن را از خویش جدا مکن، که ما احتیاجی به تو و قرآنت نداریم!

امیرالمؤمنین به خانه مراجعت نمود، و در محل عبادت خویش بنشست و قرآن را در دامن خود نهاد و شروع کرد به تلاوت و اشک از چشمهای نازنینش جاری بود. در این هنگام عقیل بن ابی‏طالب علیهماالسلام، برادر حضرت، وارد شد و گفت: برادر چرا گریه می‏کنی، چه اتفاقی افتاده؟! خدا چشمانت را گریان نبیند! فرمود: می‏گریم به خاطر آنکه این مردم گمراه شدند، اگر از حال من سؤال کنی می‏گویم در حوادث روزگار صبر می‏کنم، خیلی برایم گران است که خود را شکسته حال و دشمنانم را شاد یابم و دوستان من در اذیت و آزار واقع گردند (4).

امام احمد بن حنبل نقل می‏کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «علی مع الحق و الحق مع علی، اللهم أدر الحق معه حیث دار«.

علی با حق است و حق با علی است، خداوندا، حق را بگردان آن جا که علی می‏گردد (5).

از شادروان سید محمد حسین شهریار، شاعر زبردست و دل‏آگاه معاصر، بشنویم:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ما سوی فکندی همه سایه‏ی هما را

دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین‏

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سرچشمه‏ی بقا را

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ‏

به شرار قهر سوزد همه جان ما سوی را

برو ای گدای مسکین در خانه‏ی علی زن‏

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من‏

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب‏

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان‏

چو علی که می‏تواند که به سر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت‏

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

به دو چشم خونفشانم هله‏ای نسیم رحمت‏

که ز کوی او غباری به من آر، توتیا را

به امید آنکه شاید برسد به خاکپایت‏

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تویی قضا بگردان به دعای مستمندان‏

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم‏

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

»همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی‏

به پیام آشنایی بنوازد آشنا را«

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب‏

غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

زمانی هم که حضرت، بر مسند خلافت ظاهری تکیه زد، همه‏ی مساعیش صرف مبارزه با بدعتها و انحرافات گشت و بالأخره نیز در صبح روز 19 رمضان سال 40 هجری قمری در مسجد کوفه هنگام نماز به دست شقی‏ترین خلق، ابن‏ملجم مرادی لعنة الله علیه، ضربتی خورده و در شب 21 همان ماه به شهادت رسید.


1) بحار: ج 28 صفحه‏ی 45.

2) بحار: ج 100 صفحه‏ی 265.

3) اسرار آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم: صفحه‏ی 21.

4) بیت‏الأحزان: صفحه‏ی 159 (پایان قسمت اقتباس شده از کتاب آقای سید کاظم ارفع(.

5) اصول عقاید: صفحه‏ی 524، سید عبدالرضا حجازی، به نقل از کتاب غایة المرام: صفحه‏ی 539 و سفینة البحار: ج 1 صفحه‏ی 289.