جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شگفتی دیگر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

سفیان ثوری از امام صادق علیه‏السلام از نیاکان گرامی‏اش علیهم‏السلام نقل می‏کند که حضرتش فرمود:

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه‏ی عایشه گشته پس از عمل زناشویی بر روی تخت دراز کشید و خوابید. در این هنگام، ماری داخل اتاق شد و رفت روی شکم حضرتش قرار گرفت.

وقتی عایشه این منظره را دید، سراغ پدرش ابوبکر رفت تا مار را از روی شکم حضرتش دور نماید. وقتی ابوبکر آمد و خواست وارد اتاق شود مار به طرفش پرید و او برگشت.

عایشه به سراغ عمر بن خطاب رفت. او نیز (همانند رفیقش) وقتی خواست وارد شود، مار به طرفش حمله کرد و او نیز بازگشت.

میمونه و ام‏سلمه (رضی الله عنهما) به عایشه گفتند: به سراغ علی بن ابی‏طالب علیهماالسلام برو.

عایشه جریان را به عرض حضرتش رساند، فلما دخل علی علیه‏السلام قامت الحیة فی وجهه تدور حول علی علیه‏السلام و تلوذ به؛ «وقتی علی علیه‏السلام وارد اتاق شد مار در مقابل حضرتش ایستاد، آنگاه پروانه‏وار دور حضرتش می‏چرخید و به او پناه می‏برد«، سپس در گوشه‏ای از خانه خزید. پیامبر صلی الله علیه و آله از خواب بیدار شد، و فرمود:

ای اباالحسن! تو اینجا هستی؟ تو کمتر خانه‏ی عایشه می‏آیی!

عرض کرد: ای رسول خدا! اینک خودش خواست تا خانه‏اش بیایم.

در این حال مار (به قدرت خدا) زبان به سخن گشود و گفت:

یا رسول الله! انی ملک غضب علی رب العالمین فجئت الی هذا الوصی أطلب الیه أن یشفع لی الی الله تعالی.

ای رسول خدا! من فرشته‏ای هستم، پروردگار جهانیان بر من غضب کرد، اینک نزد این وصی آمده‏ام تا در پیشگاه خداوند برای من شفاعت کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ادع له حتی اؤمن علی دعائک.

ای علی! تو برای او دعا کن تا من آمین بگویم.

علی علیه‏السلام دعا کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله آمین گفت.

مار گفت: ای رسول خدا! به راستی که خداوند مرا آمرزید و بالم را پس داد. (1).


1) الثاقب فی المناقب: 248 ح 3، مدینة المعاجز: 1 / 299 ح 185. به نقل از قطره‏ای از دریای فضائل اهل‏بیت علیهم‏السلام ج 2 ص 327.