جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شوخی با حضرت عباس

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

شیخ حسن طنفاسی (طلبه‏ای ساکن نجف بود و الآن اولاد او از طلاب نجف می‏باشد) سفری به زیارت کربلا نمود. و در صحن حضرت عباس (علیه‏السلام) مشرف شد. آن ایام حوض آب در میان صحن برای وضو گرفتن بود، شیخ با لباس شیک و مرتب و یک جفت نعلین ممتاز که در پا داشت آمد لب حوض نشست. چشمش به آب تازه حوض و دستگاه و بارگاه حضرت افتاد، عرض کرد: ای عباس شما هم اهل سیاست هستید، خوب فکر کردی نگذاشتی تو را به خیمه ببرند برای اینکه دستگاه مستقلی داشته باشی، اگر برده بودند در جمله اصحاب حساب می‏شدی.

هنوز حرف‏هایش تمام نشده بود گویا کسی او را بلند کرد در حوض انداخت. شیخ بیچاره بعد از چند مرتبه غوطه خوردن به زحمت بیرون آمد با یک لنگه نعلین، لنگه دیگر اصلا پیدا نشد! هر چه جستجو کرد به دست نیامد. رو به

حضرت کرد و گفت: شما شوخی بردار هم نیستید، من ملاطفه و مزاح کردم. (1).


1) معجزات و کرامات ائمه اطهار (علیهم‏السلام(، ص 130.