امیرمؤمنان علی علیهالسلام در ماه رمضان سال 43 هجری، در سن شصت و سه سالگی به شهادت رسید.
محدث عالیقدر شیخ کلینی رحمه الله در کتاب شریف «کافی» روایت میکند:
اسید بن صفوان، مصاحب پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گوید:
روزی که امیرمؤمنان علیهالسلام به شهادت رسید، گریه شهر را به لرزه درآورد، و مردم مانند روز وفات پیامبر صلی الله علیه و آله دهشتزده شدند، مردی گویان و شتابان و «انا لله انا الیه راجعون» گویان پیدا شد و میگفت: امروز خلافت نبوت بریده گشت، تا به در خانهای که امیرمؤمنان علیهالسلام در آن بود، ایستاد و گفت:
خدایت رحمت کند ای اباالحسن! تو در گرویدن به اسلام از همه مردم پیشتر، و در ایمان بااخلاصتر، و از نظر یقین محکمتر، و از خدا ترسانتر، و از همهی مردم رنجکشتر، و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را حافظتر، و نسبت به اصحابش امینتر بودی.
مناقبت از همه برتر، و سوابقت از همه شریفتر، و از همهی نزدش گرامیتر بودی. پس، خدا تو را از جانب اسلام، پیامبر و مسلمین پاداش خیر دهد.
توانا بودی هنگامی که اصحاب پیامبر ناتوانی کردند، به میدان آمدی زمانی که خواری و زبونی از خود نشان دادند، قیام کردی موقعی که سستی ورزیدند، و به روش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چسبیدی، آنگاه که اصحابش آهنگ انحراف کردند. خلیفهی برحق او بودی بیچون و چرا، به نزاع برنخاستی و در برابر زبونی منافقان و خشم کافران و بد آمدن حسودان و خواری فاسقان، ناتوانی نشان ندادی.
زمانی که همه سست شدند، تو به امر خلافت قیام کردی، و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتی، و چون توقف کردند، در پرتو نور خدا، گام برداشتی، آنگاه از تو پیروی کردند و هدایت یافتند. تو از همه نرمگوتر، خدا را فرمانبردارتر،[عاقبت اندیشتر]کم سخنتر، درستگویتر، بزرگ رأیتر، پردلتر، با یقین بیشتر، کردار نیکوتر و به امور آشناتر بودی.
به خدا سوگند! تو در ابتدا و انتها رئیس و بزرگ دین بودی، ابتدا زمانی بود که مردم پراکنده شدند (بعد از وفات پیامبر خدا صلی الله علیه و آله) و انتها زمانی بود که سست شدند (بعد از قتل عثمان(.
برای مؤمنان پدر مهربان بودی، زمانی که تحت سرپرستی تو درآمدند، بارهای گرانی را که آنها از کشیدنش ناتوان شدند، به دوش گرفتی، و آنچه (را از امور دین) تباه ساختند محافظت نمودی، و آنچه (را از احکام و شرایع) رها کردند، رعایت فرمودی، و زمانی که زبونی کردند[به گرد آوردن دنیا حریص شدند]دامن به کمر زدی. بلندی گرفتی زمانی که بیتابی کردند، و صبر نمودی زمانی که شتاب کردند، و هر خونی را که میخواستند تو گرفتی (برای مسلمین از کفار خونخواهی کردی) و از برکت تو به خیراتی رسیدند که گمانش را نداشتند. بر کافران عذابی ریزان و رباینده، و برای مؤمنان پشتیبان و سنگر بودی.
به خدا سوگند، همراه نعمتهای خلافت آفریده شدی، و به عطایش (یعنی عطای الهی) کامیاب گشتی، و سوابقش را احراز کردی، و فضایلش را به دست آوردی، شمشیر حجت و دلیلت کند نبود، و دلت منحرف نگشت، و بصیرتت ضعیف نشد، هراسان نگشتی و سقوط نکردی.
تو مانند کوه بودی که طوفان آن را نجنباند، و هم چنان بودی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
در رفاقت و دارایی خویش امانت نگهدارترین مردم است.
و باز چنان بودی که فرمود:
از لحاظ بدن ضعیف و در انجام امر خدا قوی است.
نزد خدا فروتن و نزد خدا عظمت داشتی.
در روی زمین بزرگ و نزد مؤمنین شریف بودی، هیچ کس را دربارهی تو راه عیبجویی نبود، و هیچ گویندهای نسبت به تو راه خردهگیری نداشت[و کسی از تو طمع حقپوشی نداشت]و برای هیچ کس نرمی و مجامله نداشتی، هر ناتوان و زبونی نزد تو توانا و عزیز بود، تا حقش را برایش بستانی، و هر توانای عزیز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حق را از او بستانی، و در این موضوع، خویش
و بیگانه نزدت برابر بود، شأن و شخصیتت حق و راستی و مدارا بود.
گفتارت حکمت و ثابت و فرمانت خویشتنداری و دوراندیشی و رأیت دانش و تصمیم بود نسبت به هر چه کردی.
و هر آینه راه راست روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتشها خاموش گشت، و دین به وسیلهی تو راست شد، و اسلام قوت یافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه کافران دوست نداشتند، و اسلام و اهل ایمان از برکت تو پابرجا شد، و بسیار بسیار پیشی گرفتی و جانشینان خود را به رنج بسیار افکندی (زیرا هر چه بکوشند تا از تو پیروی کنند نتوانند(.
تو بزرگتر از آنی که مصیبتت با گریه جبران شود. مرگ تو در آسمان، بزرگ جلوه کرد و مصیبت تو مردم را خرد کرد. «فانا لله و انا الیه راجعون» ما به قضای خدا راضی و نسبت به فرمانش تسلیمیم.
به خدا سوگند! مسلمین هرگز کسی را مانند تو از دست ندهند، تو برای مؤمنین پناه و سنگر و مانند کوهی پابرجا و بر کافران خشونت و خشم بودی. خدا تو را به پیامبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند.
مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد. او گریست و اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله گریستند، سپس هر چه جستند او را نیافتند. (1).
همچنین در «کافی» از حضرت امام محمدباقر علیهالسلام روایت میکند:
امام حسن مجتبی علیهالسلام – کسی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله او را سید شباب اهل الجنة لقب داد، (2) که عیسی بن مریم در زمرهی آن شباب است – روز عزای امیرمؤمنان
علی علیهالسلام در مسجد کوفه بپاخاست، و حمد و ثنای خدا گفت، و بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله درود فرستاد، سپس فرمود:
ای مردم! در این شب مردی وفات کرد که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان به او نرسند. او پرچمدار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود که جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپش بودند، از میدان برنمیگشت جز این که خدا به او فتح و پیروزی میداد. به خدا سوگند! او از مال سفید و سرخ دنیا جز هفتصد درهم – که آن هم از عطایش زیاد آمده بود – باقی نگذاشت و میخواست با آن پول خدمتگزاری برای خانوادهاش بخرد. به خدا که او در شبی وفات کرد که یوشع بن نون وصی موسی وفات کرد، و همان شبی که عیسی بن مریم به آسمان بالا رفت، و همان شبی که قرآن فرود آمد. (3).
کسی که سرآمد اولون است، و آخرون به گرد او نمیرسند، نه تنها پیشوای مسلمین، بلکه امام اولین و آخرین است.
1) کافی: ج 1 ص 455 ح 4 باب مولد امیرالمؤمنین علیهالسلام.
2) فضائل الصحابه: ص 58 و 76، مسند احمد، ج 3 ص 3 و 62 و 64 و 82 و ج 5 ص 391 و 392، سنن ابنماجه: ج 1 ص 44.
3) کافی: ج 1، ص 457.