نامه جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای شیخ محمدرضا خورشیدی مازندرانی به دفتر انتشارات مکتب الحسین (علیهالسلام) که طی این نامه کرامتی از حضرت قمر بنیهاشم ابوالفضل العباس (علیهالسلام) ذکر کردهاند که ذیلا میخوانید:
مرحوم شیخ ابراهیم صاحب الزمانی که مورد نهایت وثوق و اطمینان بود. نقل کرد که آقای عظیم همشهری من بود در فوج ششم از افواج ایران وکیل بود. او به کربلا مشرف شده بود، من هم آن موقع مجاور کربلا بودم. به دیدن من آمد. از حال وی پرسیدم، دیدم با اشاره جواب میدهد. رفقایش گفتند: در میدان سبزه تهران با کسی درگیر شده و در آن اثنای زد و خورد چوبی بر سر او میخورد، در اثر آن ضربه گوشش گرفته و به علت گرفتگی گوشش حرف هم نمیتواند بزند. این است که با اشاره حرف میزند.
من با اشاره به او فهماندم که دست توسل به ضریح مطهر حضرت علی اکبر (سلام الله علیه) بزن، شاید از برکت شفاعت آن حضرت خداوند درد تو را چاره کند. بعد از حرفهای من او مشرف به حرم شد. من هم در منزل نهار خوردم.
اندکی نگذشت دیدم در منزل ما را میزنند. رفتم دم در دیدم وکیل عظیم است. شروع کرد با من حرف زدن، گفت: من به امر شما رفتم چسبیدم به ضریح حضرت علی اکبر (علیهالسلام(، درخواست شفاعت کردم در این اثنا مثل این که از ضریح مبارک به قلب من القا شد که اگر میخواهی حاجتت زود برآورده شود به حرم حضرت ابوالفضل پناه ببر.
من همان دم پا برهنه بی آن که از کفشداری کفشم را بگیرم، به طرف حرم آن حضرت دویدم. همین که مشرف شدم به ضریح چسبیدم. چند دقیقه گذشت یکدفعه گوشم صدا کرد مثل این که طاسی روی سنگ افتاد متوجه شدم، دیدم که زیارتنامه خوان زیارت میخواند و من میشنوم. اینک آمدم که مژده این کرامت را به تو بدهم. (1).
1) الکلام یجر الکلام، ج 2، ص 87 – 86.