جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شفای وسواس

زمان مطالعه: 2 دقیقه

صاحب کتاب حیاةالعباس علیه‏السلام حاج شیخ محمدجعفر شاملی، در ص 60 می‏نویسد: حاج سید موسی زیارت‏نیا، صاحبخانه‏ی ما، در مشهد حکایت کرد:

شیخ محمد نامی از اهل تبت چین، بسیار شایق بود که موفق به تحصیل علم

شود. وی ضمنا دچار مرض وسوسه بود و در هنگام وضو بسیار به زحمت می‏افتاد و از این مشکل به تنگ آمده بود. شیخ محمد به نجف اشرف مشرف گشت و برای روا شدن این حاجت، پای ضریح حضرت امیر علیه‏السلام به تضرع و زاری پرداخت و از حال طبیعی بیرون رفت. در آن وقت شنید که گوینده‏ای گفت: تو موفق به تحصیل علم می‏شوی، برای رفع وسوسه نیز نزد حضرت ابوالفضل العباس علیه‏السلام برو. گفت: چون به حال آمدم، برخاستم به کربلا آمدم و به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و سپس به زیارت حضرت ابوالفضل علیه‏السلام پرداختم. آنگاه به مدرسه آمدم و شب را در حجره‏ی مدرسه به سر بردم.

چون خوابیدم، در عالم خواب مشاهده کردم آمدم به حجره، دیدم پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت امیر علیه‏السلام نشسته‏اند. سلام کردم، جواب به من دادند و فرمودند: بنشین. همان طور که نشسته بودم، حضرت ابوالفضل علیه‏السلام آمد و به حضرت پیغمبر سلام کرد. فرمودند: بنشین. سپس حضرت امیر نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به تعریف از حضرت عباس پرداختند. فرمودند: می‏دانم. حضرت امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرض کردند: یک انعام و هدیه‏ای به او بدهید.

حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: بهترین هدیه این است که برخیزد وضو بگیرد و به نماز بایستد و ما، به جماعت، به او اقتدا کنیم. حضرت عباس علیه‏السلام برخاست وضو گرفت، آبی کم به صورت خود زد و آن را شست. سپس به شستن دست راست و دست چپ پرداخت و در پی آن مسح کشید و در آخر، رو به من کرد و فرمود: ما این طور وضو می‏گیریم، که من از خواب بیدار شدم، و پس از آن دیگر وسوسه‏ای در هنگام وضو نداشتم.