جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شفای دختری که بیماری صرع داشت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شیخ محمد شماع یکی از خادمان حرم مطهر حضرت عباس علیه‏السلام کرامتی را برایم این گونه نقل کرد:

در سال 1390 هجری قمری در روز هفتم صفر که مصادف با شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه‏السلام بود، مرد بزرگ‏سالی که همراهش دختر جوانی بود به نزد من آمد. آن دختر از بیماری صرع (بیماری که انسان از خود بی‏خود می‏شود) رنج می‏برد.

آن مرد از من خواست که همراهش به حرم بیایم و دختر را به ضریح مطهر حضرت عباس علیه‏السلام ببندم. این مرض صرع در سالی چند مرتبه او را می‏گرفته.

گفتم: ان شاء الله خداوند به برکت حضرت عباس علیه‏السلام او را شفا می‏دهد.

سپس وارد حرم شدیم و بعد از ادای مراسم زیارت دختر را به ضریح مطهر بستم و لحظاتی دعا کردم و دست‏های خود را به سوی آسمان بلند نمودم و از خداوند به خاطر مقام و مرتبه‏ی حضرت عباس علیه‏السلام طلب شفا نمودم.

پس از مدت کمی پدر دختر از من خواست که به شهر خود بازگردد و از من شماره تلفن خواست.

یک سال از ماجرا گذشت، هم چنان که من در منزل خواب بودم، دخترم مرا صدا زد و گفت: تلفن شما را می‏خواهد.

تلفن را برداشتم، دیدم مردی سلام گرمی کرد و گفت: من عمران بن حمادی از شهر دیوانیه (یکی از شهرهای عراق) هستم.

گفتم: بفرمایید.

گفت: آقا! مرا نمی‏شناسی؟

گفتم: نه.

گفت: من همان کسی هستم که سال گذشته به اتفاق دخترم – که مبتلا به صرع بود – به کربلا آمدم.

به او خوش آمد گفتم.

او گفت: الآن من در حرم حضرت اباالفضل علیه‏السلام چشم به راه شما هستم.

همین که به حرم رسیدم مرا صدا زد. پس از سلام و احوال‏پرسی از سلامتی دختر گفت که به خیر و خوشی دیگر آن مرض از او رفع شد و من شکر خدای را به جا آوردم و گفتم: این از برکات حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام می‏باشد.

سپس مبلغی پول درآورد و به من داد و گفت: خواهش می‏کنم این مبلغ را به عنوان هدیه به مناسبت شفای این دختر از من قبول نما و من جز این دختر، بچه‏ی دیگری ندارم. (1).


1) همان ص 60 تا 61.