جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شفای بیمار در حرم حضرت ابالفضل

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آقای مرحوم حاج محمد علامه، در خاطراتی که در کتاب (خاطرات شصت سال خدمتگذاری) نگاشته‏اند که:

روزی در کربلا نزدیک مرقد حضرت علی اکبر (علیه‏السلام) ایستاده بودم که دیدم صدای داد و فریاد می‏آید. توجه کردم و دیدم دختر دیوانه‏ای را به حرم باب الحوائج حضرت قمر بنی‏هاشم (علیه‏السلام) می‏برند. محارمش (عموها و دایی‏ها برادرهایش) اطراف درشکه را گرفته بودند و او را به حرم آن حضرت می‏بردند. من از آنجا به حرم حضرت سیدالشهدا (علیه‏السلام) مشرف شدم. وقتی برگشتم، دیدم که حرم حضرت را چراغان است.

دوستی که اهل کربلا بود نقل کرد: که وقتی یک عرب، بیچاره می‏شود، دست‏هایش را از عبا بیرون و عقالش را به گردن آویزان می‏کند و دو طرف چفیه‏اش را به دست می‏گیرد و به ضریح گره کور می‏زند و آن گاه گره‏ها را می‏کشد و با هر بار کشیدن، اسم‏های حضرت عباس (علیه‏السلام) را صدا می‏زند. گاهی می‏گوید: یا أخا زینب! یا اباالقربه! و گاهی می‏گوید: ای علمدار حسین (علیه‏السلام) و گاهی می‏گوید: سقای طفلان حسین! پدر این دختر هم همین کار را کرد و چفیه‏ای را که به گردن داشت، آن قدر به ضریح گره زده بود که صورتش به آن چسبیده بود. ولی ناگهان با یک تکان همه گره‏ها باز و دختر بلند شد و به پدر گفت: «بابا! برایم زیارت حضرت اباالفضل (علیه‏السلام) بخوان»

به این ترتیب، از لطف آن بزرگوار که باب الحوائجش خوانده‏اند – بار دیگر

حاجتمندی به خواسته‏اش نایل شد. (1).

درگاه او چو قبله‏ی ارباب حاجت است‏

باب الحوائج‏اش همه جا گفت‏وگو کنند

(سید عباس ذاکر)


1) کتاب خاطرات شصت سال خدمتگذاری، ص 85.