از شهامت و شجاعت حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام داستانها گفتهاند. با همهی آمادگی دشمن، و با وجود و قشون فراوانی که جناح خصم در میدان کربلا گرد آورده بود، باز هم شجاعت او پشت آنان را میلرزانید و لذا برای دفع این خطر، در نظر گرفته بودند که به هر نحو شده اباالفضل العباس علیهالسلام را از امام حسین علیهالسلام جدا کنند، و به مناسبت نسبتی که شمر از سوی مادر با وی داشت این مأموریت را بر عهدهی او گذاشتند ولی او نیز از این مأموریت ناکام و نومید برگشت (1).
صاحب کتاب کبریت احمر پس از نقل داستانی شگفت از شجاعت و جنگاوری حضرت عباس علیهالسلام میگوید: صحت این داستان استبعادی ندارد، زیرا عمر آن جوان
به طور تقریب هفده سال بوده، خوارزمی در کتاب مناقب میگوید: وی جوانی کامل بوده است.
داستان مزبور، به روایت خوارزمی (در کتاب: مناقب، صفحهی 147) چنین است: در جنگ صفین، مردی از لشگر معاویه خارج شد که او را کریب میگفتند. وی به قدری شجاع و قوی بود که هر گاه درهمی را با انگشت ابهام خود میفشرد، نقش سکهی آن محو میگردید!
کریب به میدان آمد و فریاد کشید و بر آن شد که حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام را به قتل برساند. مرتفع بن وضاح زبیدی گام پیش نهاد و برای مبارزه با کریب به میدان رفت، ولی شهید شد. بعد از او، شرحبیل بن بکر برای مبارزه با کریب شتافت و او نیز به شهادت رسید. پس از وی، حرث بن حلاج شیبانی برای قتال کریب قیام کرد، ولی او هم کشته شد.
مشاهدهی این صحنه برای علی بن ابیطالب علیهالسلام موجب نگرانی و ناراحتی گردید، لذا فرزند بزرگوارش، حضرت اباالفضل العباس علیهالسلام، را که مردی کامل بود خواست و به وی دستور داد از اسب خود پیاده شود و لباسهای خویش را از تن بیرون آورد.
حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام لباسهای فرزندش، قمر بنیهاشم علیهالسلام، را پوشید و بر اسب وی سوار شد. آنگاه لباسهای خود را به تن عباس علیهالسلام پوشانید و اسب خویش را نیز به او داد.
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام این عمل را بدین لحاظ انجام داد که وقتی به میدان کریب برود، کریب آن حضرت را نشناسد، مبادا بترسد و فرار کند. هنگامی که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در مقابل کریب قرار گرفت، وی را به یاد عالم آخرت آورد و او را از غضب و سخط خداوند بر حذر داشت.
ولی کریب در جواب اسدالله الغالب گفت: من با این شمشیرم افراد زیادی را از قبیل تو کشتهام! این را گفت و به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام حمله کرد. آن شیر بیشهی شجاعت نیز با ضربتی که بر فرق کریب زد، او را دو شقه نمود.
موقعی که علی بن ابیطالب علیهالسلام کریب را به جزای خود رسانید، به مکان خویشتن بازگشت و به فرزند برومندش، محمد بن حنفیه، فرمود: تو در کنار کشتهی
کریب توقف کن، زیرا خونخواه وی پیش خواهد آمد.
محمد امر پدر را اجرا کرد و نزدیک پیکر کریب ایستاد. یکی از عموزادگان کریب به میدان آمد و راجع به قاتل وی از او سؤال کرد. محمد گفت: من به جای قاتل کریب میباشم. وی با محمد به جنگ پرداخت و محمد او را کشت. پس از وی دیگری آمد و محمد او را نیز به اولی ملحق کرد. و بدین گونه، خونخواهان کریب یکی پس از دیگری به جنگ محمد آمدند تا تعداد کشتگان به هفت نفر رسید (2).
1) در کربلا چه گذشت: ترجمهی نفس المهموم، آیتالله محمد باقر کمرهای «قدس سره«.
2) ستارگان درخشان: جلد 15 قمر بنیهاشم علیهالسلام، صفحهی 54 چاپ پنجم، چاپ اسلامیه.