ای حرمت قبلهی حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ماه بنیهاشمی
ماه کجا روی دل آرای تو
سرو کجا قامت رعنای تو
ماه و درخشندهتر از آفتاب
مشرق تو جان و تن بوتراب
همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داد سر و دست به راه حسین
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس علیهالسلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام بر افراخته
مکتب تو مکتب عشق و وفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
مکتب جانبازی و سربازی است
بیسری آنگاه سرافرازی است
شمع شد و آب شد و سوخته
روح ادب را ادب آموخته
آب فرات از ادب تست مات
موج زند اشک به چشم فرات
یاد حسین و لب عطشان او
و آن لب خشکیدهی طفلان او
تشنه برون آمد و از موج آب
ای جگر آب برایت کباب
ساقی کوثر پدرت مرتضی است
کار تو سقائی کرب و بلاست
مشک پر از آب حیاتت به دوش
طفل حقیقت ز کفت آبنوش
درگه والای تو در نشأتین
هست در رحمت و باب حسین
هر که به دردی به غمی شد دچار
گوید اگر یکصد و سی و سه بار
ای علم افراخته در عالمین
اکشف یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
چون نهم ماه محرم رسید
کار بدانجا که نباید کشید
از عقب خیمهی صدر جهان
شاه فلک جاه ملک پاسبان
شمر به آواز تو را زد صدا
گفت کجایند بنو اختنا
تا برهانند ز هنگامهات
داد نشان خط امان نامهات
رنگ پرید از رخ زیبای تو
لرزه بیفتاد بر اعضای تو
من به امان باشم و جان جهان
از دم شمشیر و سنان بیامان
دست تو نگرفت امان نامه را
تا که شد از پیکر پاکت جدا
مزد تو زین سوختن و ساختن
دست سپر کردن و سر باختن
دست تو شد دست شه لا فتی
خط تو شد خط امان خدا
چهار امامی که تو را دیدهاند
دست علم گیر تو بوسیدهاند
طفل بدی مادر والا گهر
بردت تا ساحت قدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه به دست تو زده مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیدهاش
بوسه بزد با لب خشکیدهاش
حضرت سجاد هم آن دست پاک
بوسه زد و کرد نهان زیر خاک
مطلع شعبان همایون اثر
بر ادب تست دلیلی دگر
سوم این ماه چو نور امید
شعشعهی صبح حسینی دمید
چارم این مه که پر از عطر و بوست
نوبت میلاد علمدار اوست
شد بهم آمیخته از مشرقین
نور ابوالفضل و شعاع حسین
ای به فدای سر و جان و تنت
وین ادب آمدن و رفتنت
وقت ولادت قدمی پشت سر
وقت شهادت قدمی پیشتر
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والا نژاد
جان برادر به فدای تو باد
شه چو به قربان برادر رود
کیست «ریاضی» که فدایت شود