با عرض سلام خدمت حجةالاسلام آقای حاج شیخ علی ربانی خلخالی دامت برکاته:
خواستم عنایت حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) را برای شما بنویسم. در سال 1423 در ماه شعبان در شب 22 در ساعت 11 شب که به بستر استراحت رفته بودم طبق معمول مشغول تسبیحات حضرت زهرا (علیهالسلام) بودم؛ یک مرتبه متوسل به حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) شدم و گفتم: یا حضرت فعلا سه چیز برایم درست کند، یک زیارت عتبات عالیات، دوم کاری در شورای مدیریت و سوم شخصی را که کار داشتم و مدتی بود نمیدیدم و دلم هم نمیخواست خودم به او زنگ بزنم و گفتم او خودش زنگ بزند. و با خود گفتم که اگر تا یک هفته دیگر درست شود من 14 دست چلوکباب از شما هدیه به روح مادرتان حضرت امالبنین (علیهاالسلام) به 14 نفر از طلاب بدهم و این را گفتم و به خواب رفتم.
و روز 22 شعبان به درس هم رفتم از درس ساعت 9.30 دقیقه صبح بود برگشتم که دیدم زنگ تلفن به صدا درآمد و دیدم اخوی است ایشان فرمود: شما کربلا نمیآیی؟ گفتم: بله بله میآیم.
گفت: باید ساعت دو بعدازظهر مدارکت در تهران باشد. من هم بلافاصله آن مدارک را برای برادرم فرستادم. این اولین کار بود که در همان روز اصلاح شد.
و کار دوم هم بعدا حل شد و کار سوم در شب پنجم بود که شخص مزبور تلفن زد و گفت: مدتی میخواستم شما را ببینم ولی گرفتاری کاری این اجازه را نداده بود. و دیشب خواب شما را دیدم و میخواستم شما را ببینم گفتم: تلفن بزنم اگر آمادگی دارید بیایم تا شما را ببینم و کار من هم حل شد. و من با جدیت تمام
به نذرم عمل کردم و از این عنایت سپاسگذار هستم. من اغلب اوقاتی که گرفتار میشوم متوسل به حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) و مادربزرگوارشان میشوم و برای این بزرگوار ختم قرآن و نذر مینمایم که پول بدهم یکی از طلاب بخواند و با ذکر صلوات برای این بزرگواران و زیاد از حد نتیجه گرفتهام؛ و من به همه دوستان سفارش میکنم در گرفتاریها از 3 چیز غافل نباشند: یک نماز استغاثه که در مفاتیجالجنان حاج شیخ عباس قمی)ره) آورده شده است. و یکی نذر حضرت ابوالفضل العباس (علیهالسلام) و دیگری تلاوت قرآن برای مادرشان حضرت امالبنین (علیهاالسلام) و یا به نیابت این بزرگوار کسی را به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) فرستادن.