جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سقای حرم

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

ای سرو خفته در چمن، عباس من عباس من‏

ای کشته‏ی صد پاره تن، عباس من عباس من‏

من آمدم در علقمه، با مادر خود فاطمه‏

چشمی گشا حرفی بزن، عباس من عباس من‏

گشته فزون زخم تنت، از حلقه‏های جوشنت‏

چیزی نمانده زین بدن، عباس من عباس من‏

بعد از تو سقای حرم، گرید دو چشم دخترم‏

گرید چو شمع انجمن، عباس من عباس من‏

از تشنه‏کامی در حرم، لب‏های خشک اصغرم‏

گردیده با تو هم سخن، عباس من عباس من‏

ای ساقی لب تشنگان! با بودن آب روان‏

داری چرا خون در دهن، عباس من عباس من‏

داغت به دل آتش زند، هجر تو از پا افکند

ام‏البنین را در وطن، عباس من عباس من‏

از زخم تیر و خنجرت، اندام از گل بهترت‏

گشته یکی چون پیرهن، عباس من عباس من‏

شد با عمود آهنین، غسل تو از خون جبین‏

خاک بیابانت کفن، عباس من عباس من‏

رو جانب صحرا کنم، دست تو را پیدا کنم‏

بویم چو برگ نسترن، عباس من عباس من‏

از دادن شرح غمت، با سوز و شور «میثمت«

عالم شده بیت الحزن، عباس من عباس من‏