به نام مقدس حضرت عباس علمدار با وفای حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) اینجانب حاج حسن عبداللهی قمی معروف به حاج حسن حمامی از کودکی افتخار نوکری درب خانه حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) را داشتهام و حالا هم با توجه به کهولت سن و از پاافتادگی فقط ناراحت آن هستم که حضورم در مجالس اهلبیت (علیهمالسلام) کاسته شده است.
در سنین جوانی بودم برای برگزاری دهه اول محرم مشغول آماده کرده تکیه جدا در قم بودیم که کارها را آماده کنیم تکیه جدا هم آن زمان این طور که آلان است نبود فقط یک چهار دیواری بود و سقف آن را یک چادر خیمهای میزدیم و مشغول عزاداری میشدیم. حاج آقا حسن بنیفاطمی یک کاری را که در داخل
تکیه بود به اینجانب محول کرد که با انجام آن تکیه را آماده فرش کردن کنیم و اینکار را اینجانب با عشق به مولایم در اسرع وقت انجام دادم که در نتیجه زخمی بر روی دستم ایجاد شد، به طوری که فردای آن روز حاج آقا حسن بنیفاطمی دستم را دید و گفت: این همان دست دیروز است که این بلا سرش آمده؟ گفتم: بله آقا. ناگفته نماند کاری که من کردم مطابق با کاری بود که چهار یا پنج نفر میخواستند آن را انجام دهند و قدرت و کارایی اینجانب برای اهالی محل جا افتاده بود برای معالجه به پزشک مراجعه نمودم ولی شدت درد به حدی بود که خواب را از چشمم گرفته بود و در اثر درد زیاد همچنان محکم دست مرا به چوب و دیوار میزدم که یک لاشه چوب داخل دستم رفته بود و باعث عفونت شده بود. در نتیجه متوسل به حضرت باب الحوائج قمر بنیهاشم (علیهالسلام) شدم و یک گوسفند هم نذر کردم و رفتم کربلا دستم را شفا داد. ولی قدرت نداشت. رو به وجود مقدس حضرت عباس (علیهالسلام) کردم و گفتم: آقا شما دستم را شفا دادید ولی قدرت ندارد. قدرت هم به دستم بدهید.
آقا قمر بنیهاشم (علیهالسلام) لطف کردند قدرت هم دادند. فردای آن روز که مجددا قدرت به دستم برگشته بود با دوستان که همسفر بودیم رفتیم حمام خیمهگاه شروع کردم تمام دوستان را شستم ولی روز قبل از آنکه قدرت به دستم برگردد رفتیم حمام به هیچ عنوان نتوانستم حتی خودم را هم بشویم رو به حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) کردم و گفتم: آقا یعنی زیارت من بر شما قبول شده یا نه؟ همان شب در عالم رؤیا وجود مقدس حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) را دیدم آقا مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: زیارت تو نزد من قبول شد برو آنجا را زیارت بکن. دست مبارکشان را به طرف حرم حضرت عباس (علیهالسلام) نشان
دادند خیلی دوست داشتم صحبت آقا را بشنوم و درست فهمیدم چه میگوید ولی مجددا به آقا گفتم: بفرمایید چه میگویید. دوباره حضرت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) تکرار فرمودند که زیارت تو نزد من قبول شد برو آنجا را زیارت کن در عالم رؤیا به حدی نسبت به آقا حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) ارادتمند شدم که شاید رفاقتم با آقا از کودکی بوده است و خود متوجه شدم که از کودکی در خانه کریم رفتن، در عالم رؤیا رفاقت را این طور نشان خواهد داد، به امید آنکه در دنیا از زیارت حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) بهرهمند شویم و در آخرت از شفاعت آن حضرت بهرهمند شویم.
و السلام. حاج شحسن عبداللهی قمی