آقای مهدی اثنی عشری از پدر بزرگوارشان (حضرت آیت الله آقای حاج شیخ حسن اثنی عشری) حامی و مروج مکتب عصمت و طهارت (علیهمالسلام) نقل میکنند که:
در یکی از سفرهایی که به عتبات عالیات مشرف شده بودهاند، و کنار ضریح حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) مشغول مناجات و راز و نیاز بودند که ناگاه جنازهای را داخل و کنار ضریح قرار میدهند. جنازه مرد جوانی بود که مادرش به محض وارد شدن، ضریح حضرت را گرفت و با حالت تند گفت: ابوالفضل فرزندم را از تو میخواهم، این جوان نانآور ما بود در حال شیون و زاری بود. من هم که تمام حواسم به آنها رفته بود مفاتیح را بستم و فقط آنها را نگاه میکردم و اشک میریختم و میخواستم ببینم که چه خواهد شد. در همین حین و حال بود که جوان مرده از تابوت بلند شد و نشست و مبهوت شده به ضریح نگاه میکرد که ندای «مرحبا بک یا ابوالفضل علیهالسلام» بلند شد و جوان فریاد زد که: آقا من را زنده کرده است.
پدرم را پس از مرگ در حسینیهای در تهران چهارراه سرچشمه کوچه قوام که خود ایشان بنا نموده بودند بنا به وصیت خود ایشان دفن نمودند. (متوفی 1380)