دیوان کامل میرزا عبدالجواد جودی خراسانی، به اهتمام مهدی آصفی، انتشارات جمهوری، تهران، 1372 هـ. ش، صفحه 333.
ای نوجوان برادر با جان برابرم
افتادهای به خون زچه؟ای میر لشکرم
برخیز بهر یاری ام ای آنکه بودهای
در هر بلیه یارم و هر ورطه یاورم
با آن شجاعتی که تو را بود بینمت
افتادهای به خاک، ولی نیست باورم
قد راست کن که گر علمت آمده نگون
بهرت زآه دل علم دیگر آورم
رو در حرم نمیکنی ای مهلقا، چرا؟
بی مهری از که دیدهای ای ماه پیکرم
از اشک دیده مشک نمایم پر آب، خیز
آور ز انتظار برون چشم دخترم
یک جا زداغ مرگ تو یک جا زبیم خصم
دیگر کجا به خواب رود چشم خواهرم
دردا که آخر از ستم خصم دون شکست
پشتم زمرگ تو، کمر از داغ اکبرم
با این دو داغ شاد از آنم که نگذرد
افزون زساعتی که برند از قفا سرم
جسم تو پارهپاره و دور است خمیهگاه
ای پارهپاره تن، تن پاکت کجا برم؟
تیری که جا گرفته چو مژگان به چشم تو
جاری نمود خون دل از دیدهی ترم
»جودی» بجاست ارکه بگویی زسیل اشک
طوفان نوح میرود از دیدهی ترم