چشمهی خور در فلک چارمین (1).
سوخت زداغ دل امالبنین
آه دل پرده نشین حیا
برده دل از عیسی گردون نشین
دامنش از لخت جگر لالهزار
خون دل و دیده روان ز آستین
مرغ دلش زار چو مرغ هزار (2).
داده ز کف چار جوان گزین
اربعة مثل نسور الربی (3).
سدره نشین از غمشان آتشین
کعبهی توحید از آن چار تن
یافت زهر ناحیه رکنی رکین
قائمهی عرش از ایشان به پای
قاعدهی عدل از آنها متین
نغمهی داوودی بانوی دهر
کرده بسی آب، دل آهنین
زهره زساز غم او نوحهگر
مویه کنان موی کنان حورعین
یاد ابوالفضل که سر حلقه بود
بود در آن حلقهی ماتم نگین
اشک فشان سوخته جان همچو شمع
با غم آن شاهد زیبا قرین
ناله و فریاد جهانسوز او
لرزه در افکنده به عرش برین
کای قدو بالای دلارای تو
در چمن ناز بسی نازنین
غرهی غرای تو الله نور (4).
نقش نخستین کتاب مبین
طرهی زیبای تو سر وقدم
غیب مصون در خم او چین چین
همت والای تو بیرون ز وهم
خلوت ادنای (5) تو در صدر زین
رفتی و از گلشن یاسین (6) برفت
نوگلی از شاخ گل یاسمین
رفتی و رفت از افق معدلت
یک فلکی مهر رخ و مه جبین
کعبه فرو ریخت چو آسیب دید
رکن یمانی زشمال و یمین (7).
زمزم اگر خون بفشاند رواست
از غم آن قبلهی اهل یقین
ریخت چو بال و پر آن شاهباز
سوخت زغم شهپر روحالامین
آه از آن سینهی سینا مثال
داد زبیدادی پیکان کین
طور تجلای الهی (8) شکافت
سر انا الله به خون شد دفین
تیر کمانخانهی بیداد زد
دیدهی حق بین ترا از کمین
عقل رزین (9) تاب تحمل نداشت
آنچه تو دیدی ز عمود وزین (10).
عاقبت از مشرق زین شد نگون
مهر جهانتاب به روی زمین
خرمن عمرم همه بر باد شد
میوهی دل طعمهی هر خوشه چین
صبح من و شام غریبان سیاه
روز من امروز چو روز پسین (11).
چار جوان بود مرا دلفروز
والیوم اصبحت و لا من بنین (12).
لا خیر فی الحیاة من بعدهم
فکلهم امسی صریعا طعین (13).
خون بشو ای دل که جگر گوشگان
قدوالصلوالموت بقطع الوتین (14).
نام جوان، مادر گیتی مبر
تذکرینی بلیوث العرین (15).
چون که دگر نیست جوانی مرا
لا تدعونی ویک امالبنین (16).
»مفتفر» از نالهی بانوی دهر
عالیمان تا به قیامت غمین
1) به اعتقاد قدما خورشید در آسمان چهارم است.
2) مرغ هزار: هزار دستان، بلبل که عاشق و دلباختهی گل است.
3) اربعة مثل نسور الربی: چهار پسر همچون شاهبازهای قلهی کوهستان (اشاره است به اشعار امالبنین(.
4) غره غرای تو الله نور: پیشانی روشن تو گویی نشانی از: «الله نور السماوات و الارض» «خداوند نور آسمانها و زمین است…» (سورهی نور / 35) دارد.
5) منظور مقام قرب الهی است.
6) یاسین / یس: اشاره به نام مقدس حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) دارد.
7) شمال و یمین: دست چپ و راست. اشاره دارد به کعبهی معظمه و رکن یمانی آن.
8) طور تجلای الهی – سر انا الله: اشاره است به تجلی نور حضرت حق تعالی بر کوه طور و نیز راز. آن رنگ خون و غم گرفت.
9) عقل رزین: خرد استوار از تحمل مصیبتی که بر حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) وارد شد عاجز گردید.
10) عمود وزین: عمود و گرزی که بر سر مقدس حضرت عباس (علیهالسلام) وارد شد.
11) روز پسین: کنایه از روز قیامت است.
12) مصراعی است از مرثیهی امالبنین در رثای فرزندان خود: و الیوم اصبحت و لا من بنین.
13) خیر و خوبی بعد از آن فرزندان در زندگی وجود ندارد. مصراع دوم از مرثیهی امالبنین است: فکلهم امسی صریعا طعین رک: مقدمهی همین کتاب.
14) مصراع از مرثیهی امالبنین است: قد واصلوا الموت بقطع الوتین.
15) مصراع از مرثیهی امالبنین است: تذکرینی بلیوث العرین.
16) مصراع از مرثیهی امالبنین است: (مرا دیگر مادر پسران نخوانید(.